معرفی سریال شوگان: جذاب اما نه آنقدر

149
0
سریال شوگان

مینی سریال شوگان چند هفته اخیر سر و صدای زیادی به پا کرده است. اگر نظر شخصی من را بخواهید، سریال آنطور که ادعا می‌شود، قدرتمند نیست و فیلمنامه نسبتا ضعیف است. سه قسمت اول سریال نسبتا قابل تحمل بود اما از قسمت چهار به بعد شاهد ضعف فیلمنامه بودیم. در ادامه توضیح می‌دهد که چرا چنین تصور می‌کنم.

اگر چیزی در مورد فرهنگ ژاپن نمی‌دانید، زیاد نگران نباشید. این سریال همه چیز را به شما می‌گوید. در واقع اگرچه این سریال یک سریال غربی است اما تمرکز آن بیشتر نمایش دادن ژاپن از درون است نه از بیرون. یعنی سریال می‌خواهد ژاپن را از دید ژاپنی‌ها نشان دهد نه مانند فیلم‌های قدیمی که ژاپن را از دید یک غربی نمایش می‌دادند. بنابراین شما با دیدن این سریال به خوبی می‌توانید با فرهنگ ژاپنی آشنا شده و برخی المان‌های فرهنگی آن را نیز ببینید. وجود یک دریانورد خارجی انتخاب هوشمندانه‌ای بود چرا که به نویسنده اجازه می‌دهد تا فرهنگ ژاپنی را قدم به قدم به ما نشان دهد.

 اما به بهانه این سریال بیایید کمی در مورد تاریخ ژاپن بدانیم. در خلال این متن بخش‌های مهمی از سریال و حتی احتمالا قسمت‌های بعدی یا شاید فصل دوم آن لو می‌رود اما نگران نباشید. سریال هیچ تعلیق خاصی ندارد که بخواهیم نگران اسپویل سریال باشیم. تاریخی که سریال در حال رخ دادن است، تاریخ مهمی است. به این زمان، دوره ادو یا ادو جیدایی (Edo jidai) یا حتی توکوگاوا جیدایی (Tokugawa jidai) یا دوره توکوگاوا می‌گویند. این دوره از سال ۱۶۰۰ شروع می‌شود و تا سال 1868 ادامه می‌یابد. زمانی که جنبش اعاده حیثیت امپراتور به راه می‌افتد و پس از آن انقلاب میجی و سایر اتفاقات که احتمالا می‌دانیم.

«توکوگاوا ایه یاسو» که در سریال توراناگا نامیده می‌شود، یک دایمیو است. دایمیو پس از امپراتور و شوگان سومین شخصیت پرنفوذ در ژاپن است. اگر بخواهید بهتر در خاطرتان بماند، امپراتور را شاه در نظر بگیرید. شوگان می‌شود بزرگترین قدرت نظامی در حد سردار سپاه. دایمیوها نیز خان‌های ایل های بزرگ هستند.

جناب توکوگاوا هستن

حالا ادو چیست؟ ادو همان تیولی یا زمینی است که در دست توکوگاوا (یا در سریال توراناگا) بوده است. امروز ما به آن توکیو می‌گوییم. در آن زمان شهر پررونقی بوده و یکی از بزرگترین تیول‌های ژاپن (پس از اوزاکا) شناخته می‌شد. توکوگاوا پس از تسلط بر ژاپن (که البته تا مدت‌ها پس از مرگش کامل نشد) ادو را به عنوان پایتخت ژاپن انتخاب کرد که تا امروز نیز این جایگاه برای این منطقه حفظ شده است.

تاریخ سریال شوگان

پیش از روی کار آمدن توکوگاوا، ژاپن دهه‌های پر آشوبی را پشت سر گذاشته بود. ما در اینجا به آن دوران باز نمی‌گردیم. جایی که برای ما مهم است دوره سنگوکو است. در سال ۱۵۷۳، (۳۰ سال قبل از جایی که سریال شروع می‌شود) یکی از دایموها به نام اودا نوبوناگا، با مذاکراتی که با پرتغالی‌ها داشت توانست سلاح‌های جدیدی را از آنها دریافت کند. با کمک این سلاح‌ها وی توانست تیول بزرگی را برای خود در ناحیه کیوتو کسب کند. اما در سال ۱۵۸۲، درست زمانی که در حال گسترش قدرت خود بود کشته شد.

جانشین او تویوتومی هیدیوشی، مدعیان جانشینی نوبوناگا را شکست داد و اصلاحاتی برای تحکیم کنترل خود بر ژاپن وضع کرد. یکی از این قوانین محرومیت دهقانان از حمل سلاح بود. توکوگاوا هم در این مسیر به هیدیشو کمک کرد. (توجه کنید که هیدیشو همان پیرمردی است که در سریال می‌میرد و پسرش باید جانشین او شود و توراناگا موظف به حفاظت از او برای رسیدن به جانشینی است)

به این دوران دوران سنگوکو می‌گویند. در واقع هیدیشو، توکوگاوا و همینطور نوبوناگا به دنبال آن بودند که به جای سیستم شوگودایمو که شوگان مشخص می‌کرد که چه کسانی زمین‌دار باشند، سیستم سنگوکو دایمو را جایگزین کنند که در آن نیازی به انتصاب زمین‌دار توسط شوگان نیست. به همین خاطر در تاریخ این سه نفر به عنوان پدران ژاپن مدرن شناخته می‌شوند.

دلیل این موضع‌گیری نیز آن بود که افراد در جامعه ژاپن بتوانند جایگاه اجتماعی خود را تغییر دهند. خود تویوتومی هیدیوشی نیز دهقان زاده بود که با تلاش به مقام سامورایی، سپس سنگوکو دایمو و در نهایت کامپاکو (نوعی نایب السلطنه) شد. دلیل آنکه از کلمات ژاپنی استفاده می‌کنم این است که برای توضیح هرکلمه باید توضیحاتی در مورد مکتب بودیسم داده شود که در حوصله بحث نیست. همچنین ترجمه بسیاری از این کلمات به خاطر آنکه ما به ازایی در فرهنگ ما ندارد، بسیار سخت است.

پس از مرگ هیدیوشی، دوباره درگیری بالا می‌گیرد. اینبار توکوگاوا در نبردی که کمتر از شش ساعت طول می‌کشد  بر ایشیدا میسوناری (در سریال ایشیدو کازوناری) پیروز می‌شود و دوباره دوره شوگان سالاری آغاز می‌شود. در واقع توکوگاوا اگرچه به دنبال نابودی شوگان سالاری بود به دلیل مشکلاتی که برای جامعه ژاپن ایجاد کرده بود اما در نهایت خودش دوباره به شوگان تبدیل می‌شود.

اتفاقی که بعدش رخ می‌دهد بسیار مهم است. توکوگاوا و به طور کلی شوگان‌های بعد از توکوگاوا تجارت را محدود می‌کنند و حدود ۲۰۰ سال انزواطلبی پیشه می‌کنند. همین مساله اقتصاد ژاپن را شدیدا از اقتصاد جهانی عقب نگه می‌دارد. همچنین توکوگاوا تبلیغ مسیحیت را ممنوع اعلام کرد. دایمیوها ملزم شدند سال‌هایی را در ادو که حالا پایتخت شده است بمانند و این مساله ریسک قیام آنها را  شدیدا کاهش داد. به طور کلی دوره توکوگاوا، دوره‌ای با ثبات اما با رشد کم بود. آن هم در دوره‌ای که اروپا رشد خود را شروع کرده بود. شاید اگر در دوره توکوگاوا درهای ژاپن بسته نمی‌شد، این کشور نیز مانند بسیاری کشورهای دیگر مستعمره کشورهای غربی می‌شد.

  در نقد فیلم اوپنهایمر: ترقی معکوس

اما در زمان سریال شوگان، در ایران چه خبر است؟

دوره صفویه همانطور که می‌دانید از سال ۱۵۰۰ تا ۱۷۲۲ میلادی ادامه دارد. بنابراین ما در میانه دوران صفویه هستیم. جنگ‌های عثمانی و صفویه بر سر گرجستان و قفقاز شروع شده و همچنان ادامه دارد. همین جنگ‌ها بود که هر دو کشور را تضعیف کرد. شاه عباس دقیقا در میانه حکومت خودش است و درگیر قیام‌های متعدد از هرات تا بحرین است.

نقد سریال شوگان

حال به نقد خود سریال بپردازیم. دو قسمت اول سریال بسیار خوب شروع شد. به نظر می‌رسید که احتمالا با یک غافلگیری بزرگ طرف هستیم اما هرچه جلوتر رفتیم، سردرگمی بیشتر و بیشتر شد. مهم‌ترین مشکل در شخصیت پردازی اجنبی بود. بلک ثورن که یک دریانورد انگلیسی است، مشخص نیست که چگونه شخصیتی دارد. در ابتدا فردی باهوش و طماع به نظر می‌رسد که حاضر است برای رسیدن به هدفش هرکاری بکند اما در ادامه فردی رقیق القلب می‌شود.

ادب انگلیسی زیادی خصوصا در مقابل زنان از خود نشان می‌دهد که مخصوص دریانوردان نیست. از کشته شدن یوجیرو، باغبان به خاطر حرفی که خودش زده ناراحت می‌شود. مدام می‌گوید که می‌خواهد از ژاپن برود اما به کجا؟ مگر کارش دریانوردی نیست؟‌ مگر نیامده بود که استیلای حکومت انگلستان بر ژاپن را آغاز کند؟

مواجهه او با کاتولیک‌ها نیز خنده‌دار است. هیچ اعتقادی به پروتستان (حداقل در ظاهر) ندارد اما از کاتولیک‌ها متنفر است. سر همین تضاد مسخره در حال از دست دادن جانش است. همچنین سریال سوراخ‌های منطقی زیادی دارد به عنوان مثال کاراکترها در سریال انگلیسی حرف می‌زند اما می‌گویند که در حال صحبت به زبان پرتغالی هستند.

صحبت در مورد کودکی بانو آچیبا و موریکو بی فایده بود. شاید اگر با یک سریال بلند طرف بودیم می‌شد که به تمام این جوانب پرداخت اما در یک مینی سریال ۱۰ قسمتی با این بودجه محدود بسیار بعید بود که امید داشت فیلمساز بتواند تمام جوانب را پوشش دهد.

یک قسمت کامل به کودکی موریکو و آچیبا اختصاص داده شد که ابدا در پیشبرد داستان کمک نکرد و تنها کمی پیچ داستان را افزایش داد. اما از آنجایی که سریال بسیار کوتاه بود، این پیچ تنها سردرگمی بیننده را افزایش داد و هیچ کارکرد دیگری نداشت.

سردرگمی توناگارا به خوبی پردازش نشده بود. او در ظاهر فردی مطمئن به نظر می‌رسد اما خودش هم نمی‌داند باید چکار کند. این ایده بسیار خوب است چرا که هیچکس واقعا نمی‌داند کار درست چیست اما این تردید به خوبی نشان داده نشده است. ما تنها فردی را می‌بینیم که مشورت‌ها را می‌شنود و تصمیم می‌گیرد. هرگز فردی را که برای اتخاذ تصمیم با خود می‌جنگد را نمی‌بینیم.

تغییر مذهب مردم به کاتولیک نیز به خوبی نشان داده نشده است. اینکه مذهب برای این مردم چه کارایی دارد. آنچه که ما می‌بینیم برای اربابان، مذهب کاتولیک تنها مزیتی که دارد، تجارت با پرتغالی‌ها است اما قاعدتا مذهب باید برای آنها نیز معنایی داشته باشد. صحنه‌های کمی از استمداد آنها از مسیح می‌بینیم. البته که احتمالا مسیح برای آنها متفاوت از مسیح برای اروپایی‌ها است. اما با این وجود آنها نیز درک خود را از مسیح دارند. این مساله به ما در فیلم نشان داده نشد.

اما سریال نقاط قوتی نیز دارد. یکی از مهم‌ترین نقاط قوت آن این است که تاریخ را آنطور که هست نمایش می‌دهد. فیلم درگیر رویاپردازی‌های معمول در فیلم‌های تاریخی نشده است اما از طرفی نتوانسته ما را مستقیما درگیر ژاپن کند. اگرچه فیلمساز تلاش خود را کرده که فیلمی ژاپنی بسازد اما متاسفانه همچنان فیلم غربی است. درست مانند فیلم‌هایی مانند آخرین سامورایی. (نکته جالب این است که پایان دوره توکوگاوا با جایی است که فیلم آخرین سامورایی رخ می‌دهد)

در پایان

در مجموع به نظر من سریال شوگان آنقدر که ادعا می‌شد فیلم خوبی نبود. اگرچه همانطور که گفتم شروع بسیار خوبی داشت اما رفته رفته از جذابیت فیلم کاسته شد. شوک اولیه‌ای که ما در مواجهه با یک فرهنگ غریبه تجربه کردیم، بسیار جذاب بود اما اثر این شوک به سرعت از بین رفت و ما می‌خواستیم یک سریال ببینیم. در این مرحله متاسفانه فیلم بسیار بد عمل کرد.

البته کیفیت بصری فیلم بسیار جذاب بود. ترکیب رنگ سرد که در طول سریال شاهد آن بودیم به خوبی فضای رعب آور آن دوران را به نمایش گذاشت. بدن‌های تکه تکه شده، سرهای قطع شده به خوبی نمایانگر هنر عریان ژاپنی است.  اگر بخواهید می‌توانید این سریال را تماشا کنید اما منتظر یک شاهکار نباشید. تنها شاید شروعی باشد برای کنکاش بیشتر در سرزمین پر از عجایب ژاپن.

البته از فیلم هنوز چند قسمت دیگر باقی مانده است که می‌تواند نظر من را نسبت به سریال تغییر دهد. اما تا آن زمان به نظرم فیلم، فیلم متوسط رو به بالا است. از ده نمره ۷ را به سریال شوگان می‌دهد.

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn