معرفی کتاب خسی در میقات از جلال آل احمد

25
0
خسی در میقات

کسی در میعاد یا خسی در میقات؟ خواندن سفرنامه حج از یک کمونیست اسلامی باید جذاب باشد و همینطور هم بود. جلال روح ادبیات ماست. قلم گیرای جلال و نوع نگاه یکتای جلال در کل ادبیات پس از او اثر گذاشته است. حتی نوع مواجهه ما با تمدن غرب همچنان تحت تاثیر غربزدگی جلال است. کسی که خسی در میقات را بخواند حتی متوجه می‌شود ایده‌های جلال تا چه حد در فرهنگ فولکلور ما نفوذ کرده است. (شاید هم نگاه جلال متاثر از فرهنگ فولکلور ما بود) حتی امام خمینی در نامه سترگ خود در پیام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در سالگرد حج خونین، عقیده خود در مورد حج را گفت. آن نظر بسیار شبیه به نظرات جلال است.
اما همانطور که گفته شد، همانطور که می‌دانیم جلال هرچقدر هم مسلمان باشد، هرچقدر هم برادرش آدم مهمی باشد، هرچقدر هم پدرش روحانی محترمی باشد، در نهایت یک کمونیست است و یک کمونیست همه چیز را از نگاه خود میبیند. ایده جلال برای سپردن مکه و مدینه به یک سیستم بین الملل نیز متاثر از همین نگاه است. کمونیست‌ها همه چیز را در بین الملل میبینند همانطور که مارکس هروقت بیکار می‌شد می‌گفت یک بین الملل دیگر ایجاد کنیم یا لنین به بن‌بست خورد گفت یک بین الملل ایجاد کنیم. جلال هم می‌گوید خب یک بین الملل ایجاد کنیم. یک بین الملل اسلامی. اگرچه حرف درستی است اما صرفا حرف است. بدون پیدا کردن راه‌حلی برای مشکلات و مسائل فی‌مابین مسلمانان، بحث از هرگونه اجماع خنده‌دار به نظر می‌رسد.
اما جلال در کتاب توصیف بسیار زیبایی از حال و هوای مکه می‌دهد. اگرچه این حال و هوا ابدا معنوی نیست اما انسانی هست. از روابط بین انسانی (اغلب منفی اما احتمالا واقعی) از وضعیت اسفناک حج، از مدیریت ضعیف سعودی (که احتمالا اکنون بهبود پیدا کرده است) و بسیاری مسائل دیگر. مسائلی که شاید حتی حج رفتگان نیز باید یکبار دیگر آن را بخوانند تا آنچه را ندیده‌اند را اینبار از دید جلال ببینند.

  معرفی کتاب مردگان زرخرید یا نفوس مرده از نیکلای گوگول

پنج ونیم صبح راه افتادیم؛ از مهرآباد و هشت ونیم اینجا بودیم؛ هفت ونیم به وقت محلی و پذیرایی در طیاره. صبحانه، بی چای یا قهوه؛ نانی و تکه مرغی و یک تخم مرغ؛ توی جعبه‌ای و انگ شرکت هواپیمایی رویش؛ اما « حاجی بعدر از این» ها مدتی مشکوک بودند که می شود خورد یا نه؟ ذبح شرعی شده یا نه؟ نفهمیدم چه شد، تا شک برطرف شد. شاید حمله دارمان باعث شد؛ که در تقسیم غذا چنان با خدمه طیاره شرکت می‌کرد که انگار خودش از جیب داده و بعد از غذا یکی یک پرتقال؛ ایضاً به کمک حمله دارمان. بعد یکی از مسافرها آب خواست. دخترک لبنانی مهماندار بهش آب داد و شنیدم که جوانک همکارش گفت «Commence pas si tôt» عیناً همین جور به فرانسه! که خندیدم و دیدند و پس از آن، ارمنی حرف زدند. عرب ارمنی لبنانی و خدمه طیاره‌ای که حاجی می‌برد از تهران به جده! و مگر تو خود که بودی؟ و که هستی؟ یادم است صبح در آشیانه حجاج فرودگاه تهران نماز خواندم؛ نمی دانم پس از چندین سال. لابد پس از ترک نماز در کلاس اول دانشگاه. روزگاری بود ها! وضو می گرفتم و نماز می خواندم و گاهی نماز شب! گرچه آن آخریها مهر زیر پیشانی نمی گذاشتم و همین شد مقدمه تکفیر؛ ولی راستش حالا دیگر حالش نیست. احساس می کنم که ریا است؛ یعنی درست درنمی آید. ریا هم نباشد، ایمان که نیست. فقط برای اینکه همرنگ جماعت باشی. آخر راه افتاده ای بروی حج و آنوقت نماز نخوانی؟

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn