کتاب “بازآفرینی بازار” اثر جذاب و خواندنی از اقتصاددان نیوزلندی، جان مکمیلان است که در آن سعی شده تا روشهایی برای داشتن یک بازار “خوب” توضیح داده شود.
از نظر مکمیلان هیچ کشوری فاقد بازار نیست. تنها تفاوت کشورها در این است که بعضی کشورها دارای بازار خوب هستند و بعضی دارای بازار بد. این تفاوت میزان فقر و غنا، شکاف طبقاتی و رشد اقتصادی کشورها را رقم میزند.
یکی از نکات مثبت کتاب قبول این نکته است که بازار اصل نیست بلکه اصل رسیدن به رشد اقتصادی و رفاه است. از این رو برخلاف بسیاری اقتصاددانان نئولیبرال دنیا به جای تاکید بر دولت حداقلی و کاهش تمرکز دولت به تاثیرگذاری هدفمند و بهرهور دولت تاکید دارد. مکمیلان (مانند اکثر افراد دنیا) معتقد است بازار به تنهایی توانایی اثرگذاری مطلوب بر زندگی افراد را ندارد پس دولت باید به صورت هدفمند داخل شده و قوانین بازار را به گونهای موثر بچیند. از طرفی دولت هرگز حق ندارد بیش از حد دخالت کرده و قوانین محدود کننده وضع کند تا باعث اصطکاک در بازار نشود.
این کتاب یکی از معدود کتابهای مفید در زمینهی دفاع از بازار آزاد بود که مطالعه کردهام. نویسنده ضمن تاکید بر کاستیهای بازار سعی در ایجاد یک سلسله مراتب مدون برای تعیین حدود و ثغور بازار کرده است تا افراد متوجه باشند که بازار مشخصا شر نیست بلکه نوع استفاده از بازار است که میتواند خیر یا شر باشد. همچنین نقد چندانی نمیتوان به متن وارد کرد بجز موضوع مناقشه برانگیز فقر که در کتاب به آن اشاره شده است. در کتاب فلاکت مردم، بیماری، مرگ و شکاف طبقاتی را ناشی از فقر میداند. به عنوان مثال میگوید اگر یک فرد مبتلا به بیماری ایدز در آفریقای جنوبی نمیتواند داروی این بیماری را خریداری کند دلیل آن فقر در آفریقای جنوبی است نه شرکتهای داروسازی که این دارو را به 10 برابر قیمت به فروش میرسانند. اگرچه برای این موضوع استدلالی نیز در ارائه میدهد اما تصور نمیکنم این استدلال حتی خود نویسنده را نیز متقاعد کرده باشد چه رسد به خوانندگان.
بیش از این در مورد کتاب صحبت نمیکنم و شما را دعوت میکنم به خواندن قسمتهایی از کتاب.
(مثالی خواندنی حاوی اطلاعاتی مفید در مورد اینکه صداقت در بازار بهترین سیاست است)
واسطهها در تجارت عمدهفروشی الماس در نیویورک کیسههای الماس را که میلیون ها دلار ارزش دارند بدون قرارداد کتبی بین خودشان ردوبدل میکنند. دست دادن و گفتم :موفق باشی و خدا برکت بدهد” قراردادی تعهدآور ایجاد میکند. قراردادهای شفاهی به این دلیل پایدار می مانند که واسطه ها عموما یهودیان ارتدکسی هستند که دیدگاه های مشترکی دارند ولی زمانی که چنین مبالغ هنگفتی در خطر است ارتباطات فردی نمی تواند بایکوت مناسبی ایجاد کند. بازار الماس به نحوی طراحی شده که اگر کسی فرارداد را زیر پا بگذارد نه تنها امکان تجارت با فردی که مورد تقلب واقع شده بلکه امکان کار با دیگر واسطه های الماس را از دست می دهد. باشگاه فروشندگان الماس این بایکوت را سازمان می دهد. با عضویت در این باشگاه فرد می پذیرد که حل و فصل تمامی اختلافات باید بر عهده باشگاه باشد. اعضایی که قرارداد را زیر پا می گذارند جریمه می شوند یا به صورت مادام العمر از خرید و فروش الماس کنار گذاشته می شوند.
(مثالی جالب در مورد احترام پیامبر اسلام (ص) به حقوق مالکیت فردی.)
حضرت محمد(ص) از اولین حامیان حق مالکیت بوده است. زمانی در مدینه قحطی شدیدی بروز کرد و قیمت ها شدیدا افزایش یافت. مردم به ایشان شکایت کردند و از او خواستند که با تثبیت قیمت ها از رنج آنها بکاهد. او درخواست مردم را نپذیرفت. زیرا او که خود سابقا بازرگان بود می دانست که انتخاب آزادانه خریداران و فروشندگان را نباید از میان برد. محمد (ص) به مردم گفت: نمی خواهم که در روز قیامت، کسانی که حق مالکیت و معیشت آنان پایمال شده از من به درگاه خداوند شکایت برند.
(تفاوت بین کشورهای ثروتمند و فقیر در مقیاس کارخانههای آنها نمودار میشود)
در آمریکا کارخانه های با بیش از پنجاه کارکن حدود 80 درصد از کل اشتغال صنعتی را به خود اختصاص می دهند در تایلند این نسبت 30 درصد اس. در اندونزی و غنا این نسبت 15 درصد است. در ایالات متحده کارخانه های با کمتر از 10 نفر کارکن فقط 4 درصد اشتغال را به خود اختصاص داده اند. درحالی که این نسبت برای تایلند 40 و برای اندونزی و غنا 80 درصد است. کشورهای ثروتمند، شرکت های بزرگتری دارند.
زمانی که نیروی کار ارزان و سرمایه کمیاب است شرکت ها از تجهیزات ساده استفاده می کنند که برای تولید در مقیاس کوچک مقرون به صرفه است بنگاه ها در کشورهای فقیر، کوچک هستند به عبارت دیگر بنگاه ها در این کشورها باید کوچک باشند. این بخشی از توضیح مسئله است اما همه آن نیست. بخش دیگر توضیح این است که کشورهای فقیر فاقد نهادهای حامی بازارند که عامل رشد بنگاههاست و اگر بنگاهها رشد میکنند سبب کارآمدی آنان می شود. در اقتصادی که عملکرد خوبی دارد دولت تداوم رقابت در بازار و عملکرد صحیح در بازارهای مالی را تضمین می کند.
(مثالی بسیار جالب در مورد رویکرد دولت در اقتصاد. میدانیم که هدف دولت در اقتصاد اشتغالزایی است آن هم به هر قیمتی)
دولت (نیوزلند) به منظور اشتغالزایی دستور داده بود تلویزیون در داخل کشور مونتاژ شود. مانی که گیبز به منظور مذاکره بر سر قیمت قطعات تلویزیون به ژاپن رفت، ژاپنی ها از خواسته او حیرت کردند. زیرا براساس روش خاص تنظیم خط تولید، تلویزیون سازان ژاپنی می توانستند فقط با قراردادن کارگران در انتهای خط مونتاژ و جداسازی قطعات تلویزیون های تکمیل شده این قطعات را عرضه کنند. شرکت گیبز مجبور بود برای قطعات 5 درصد بیشتر از یک دستگاه تلویزیون کامل پول پرداخت کند. قطعات با کشتی به نیوزلند منتقل و در کارخانهای مونتاژ و تلویزیون مجددا تولید می شد به دوبرابر قیمت جهانی به فروش میرفت.
احتمالا مورد بالا در بسیاری صنایع ایران نیز درحال انجام است.
کتاب مملو از این مثالهای واقعی است که خواندن آن را جذاب میکند. همچنین طوری نگاشته شده است که هرکس متوجه آن میشود.