بگذارید برویم سر اصل مطلب قمار باز یک مانیفست سیاسیست. داستایوفسکی در این رمان (که گفته میشود فقط 26 روز برای نوشتنش وقت گذاشته) در مقام یک انقلابی ظاهر میشود که کل اروپا را از زیر تیغ رد میکند. او در این رمان در نقش یک روس فقیر اما بی باک ظاهر میشود. روسی که هیچکس جلودارش نیست و اگر اراده کند میتواند کل دنیا را تسخیر کند.
داستایوسکی در دورانی که روس بودن به خودی خود جرم محسوب میشد، دوباره ارزش ملی کشورش را احیا کرد. او در این رمان از هرکس که علیه روسیه حرف نابجایی زده بود انتقام گرفت، در قهوه ی جناب کشیش تف انداخت (یا حداقل میخواست اینکار را بکند)، با متلک های گزنده اش فرانسوی های نازپرورده و خودخواه و همینطور لهستانی های تازه به دوران رسیده را مورد عتاب قرار داد و ژرمن های خودخواه و متکبر را به مسخره و استهزا گرفت. اما کار به همینجا تمام نشد، داستایوسکی یک خشاب کامل برای حمله به طبقه ی بورژوای روسیه کنار گذاشته بود و با این خشاب کامل، الحق که به خوبی از پس این طبقه ی فاسد و مرفه برآمد و همه شان را به خاک سیاه نشاند و البته که در نهایت نقش اول داستانش را نیز فداکرد چرا که هر انقلاب نیاز به چند فدایی دارد.
قمارباز اما در لایه ی رویی خود بحثی اخلاقی را پیش میکشد. اینکه چطور قمار کردن باعث نابود افراد میشود و آنها را به آهستگی به استیصال می کشاند. اینکه چگونه میتواند حتی ثروتمند ترین افراد را هم به فقر مطلق مبتلا کند. اینکه چطور با محرک های روانی قوی شما را دوباره و دوباره به پای میز سبز رنگ قمار میکشد تا با هرچه در طی سالهای متمادیِ زندگی کسب کرده اید قمار کنید و همه را یکجا (یا در فاصله های زمانی کوتاه) ببازید. داستایوسکی آنچنان به زیبایی شما را همراه الکسی ایوانوویچ به پای میز رولت میبرد و آنچنان شما را درگیر داستان میکند که به هنگام باختن او شما هم ناامید میشوید و به هنگام بردنش شما نیز حس شادی پیدا میکنید. اما در پایان این را هم به شما یادآور میشود که در کازینو همه بازنده اند بجز صاحب کازینو. (حدس میزنم که داستایوسکی خود مبالغ هنگفتی در قمار از دست داده است چرا که بجز یک پاک باخته کس دیگری نمیتواند به این زیبایی حال و روز قماربازان و ولع همیشگی آنها برای دوباره قمار کردن را شرح دهد.)
و البته رمان پیامی دیگر نیز داشت (فوق العاده است! یک کتاب که تنها در 26 روز نوشته شده است و این همه پیام؟) و آن هشداری به جامعه ی تن پرور روسیه بود. جامعه ای که مدتها در رخوت و سستی به سر میبردند حال آنکه در همان زمان غرب اروپا سرشار از تکاپو و پیشرفت بود. جامعه ای که هرچه توسری میخورد دَم بر نمی آورد جامعه ای که تنها به دنبال بدست آوردن بیشترین پول در کمترین زمان ممکن بود، جامعه ای که در مقابل تمام جوامع اروپایی تحقیر میشد اما حتی جرات مخالفت کردن با آن تحقیر ها را نداشت. داستایوسکی را میتوان از جمله کسانی دانست که اندکی در این جامعه ی رخوت زده تحرک ایجاد کرد و شاید یکی از عوامل انقلاب بلشویکی روسیه بود که چند دهه بعد از نوشتن کتاب قمارباز رخ داد.
کتاب قمارباز کتابی بسیار زیبا و خواندنی است و هرکس با هر سطح اطلاع از دنیای زمان داستایوسکی میتواند مضامین درخور توجهی را از این کتاب استخراج کند. کتابی قوی از نظر ادبی و غنی از نظر محتوایی که بار دیگر نبوغ خالص این نویسنده را آشکار میکند. هرچند به نظر نگارنده این کتاب بهترین کتاب داستایوسکی نیست اما قطعا میتواند در بین پنج کتاب برتر این نویسنده قرار بگیرد. در مورد کتاب میتوان ساعت ها بحث کرد اما تنها به این نکته اکتفا میکنم که قطعا نوع نگاه شما به زندگی پیش و پس از خواندن کتاب تغییر خواهد کرد. مخصوصا در بازار مکاره ی قماربازی آنلاین که این روزها مثل قارچ تکثیر میشوند.