کتاب سقلمه یا تلنگر کتابی در مورد روش های خلاقانه ایه که میتونیم در سیاست ورزی و یا حکومت داری به کار ببندیم تا در عین احترام به آزادی و حق انتخاب مردم، اونها رو به سمت انتخاب های خوب راهنمایی کنیم. به عنوان اولین مثال، نویسندگان کتاب یک سالن غذاخوری رو مثال میزنن که با تغییر چیدمان غذاها تونسته بودن در نوع انتخاب افراد و درصد انتخاب شدن بعضی خوراکی ها تاثیر بذارن. ایده ی اصلی کتاب اینه که اگر میشه توی یک سالن غذاخوری با تغییر چیدمان روی انتخاب ها تاثیر گذار بود چرا نشه این ایده رو توی سیاست و اقتصاد پیاده کرد؟
البته که تقریبا تمام اقتصاددان های کلاسیک با این ایده مخالفن چرا که اولین پیش فرض برای یک اقتصاددان اینه که مردم انتخاب های عقلانی میکنن. نویسندگان در اولین فصل به همین پیش فرض اشتباه حمله میکنن و نشون میدن که انسانها تنها در معدود زمانهایی هست که انتخاب عقلانی میکنن. به عنوان مثال، یک مهمونی رو در نظر بگیرید که میزبان جلوی شما یک ظرف آجیل گذاشته. شما شروع به خوردن آجیل میکنید ولی نمیتونید این خوردن رو متوقف کنید تا اینکه میزبان از ترس اینکه شام خورده نشه میاد و ظرف اجیل رو از جلوی شما برمیداره. یک انسان عقلایی باید از این تصمیم میزبان ناراحت بشه چون این کار انتخاب های اون رو محدود میکنه اما شما از اینکار ناراحت نمیشید که هیچ ممکنه خوشحال هم بشید چون توانایی کنترل خودتون رو نداشتید و نمیتونستید از خوردن آجیل دست بردارید. یک مثال دیگه در رد عقلانی بودن انتخابهای انسانها انتخاب سرمایه گذاری در سهام و اوراق قرضه است. سرمایه گذاری در سهام همراه با ریسک بالا و همینطور سود بالاست. با سرمایه گذاری در سهام شما هم در سود و هم در زیان شریک میشید اما اوراق قرضه دولتی تنها سود تضمین شده به شما میده. در یک آزمایش به گروه اول پیشنهاد شده بود که از بین دو صندوق که یکی سهام داره و یکی اوراق قرضه، سرمایه شون رو تخصیص بدن. تقریبا تمام افراد تخصیص 50-50 رو انتخاب کردن. به گروه دوم اما گفته شد بین دو صندوق که یکی تماما روی سهام سرمایه گذاری میکنه و یکی 50 درصد سهام و 50 درصد اوراق قرضه سرمایه شون رو تخصیص بدن. اگر انسان های عقلایی قرار بود این تخصیص رو انجام بدن با توجه به نتیجه ای که از آزمایش قبل گرفته شد باید 100 درصد سرمایه روی صندوق دوم سرمایه گذاری میشد اما با کمال تعجب دیده شد باز هم تخصیص به صورت 50-50 انجام گرفت.
تقریبا تمام انتخاب های مردم عادی (و حتی در بعضی مواقع افراد متخصص در اقتصاد) به صورت غیرعقلانی صورت میگیره پس باید به این افراد در انتخاب گزینه ی مناسب کمک کرد اما بدون اینکه آزادی اونها رو در انتخاب گزینه های دیگه محدود کنیم.
از جمله روش های که توی کتاب گفته شده تغییر پیش فرض هست. اگر شما پیشفرض رو یک گزینه خوب قرار بدی مردم کمتر تمایل به تغییر اون دارن. به عنوان مثال در موضوع اهدا عضو پس از مرگ دو کشور آلمان و اتریش رو در نظر بگیرید. دو کشوری که از نظر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نزدیکی بسیار زیادی به هم دارن. در کشور آلمان پیش فرض اینه که مردم تمایلی به اهدا عضو ندارن و برای اینکه عضوشون رو اهدا کنن باید ثبت نام کنن اما در کشور اتریش اوضاع کاملا برعکسه در اتریش پیش فرض اینه که مردم تمایل به اهدا عضو دارن اما اگه بخوان عدم تمایلشون رو ابراز کنن فقط کافیه سری به سایت بزنن و تیک عدم اهدا عضو رو فعال کنن. تفاوت در دو کشور چشمگیره. در آلمان 12 درصد مردم فرم اهدا عضو رو پر کردن اما در اتریش 99 درصد تمایل به اهدا عضو دارن. شاید این تمایل چندان هم واقعی نباشه اما قطعا جان افراد زیادی رو نجات میده.
یکی دیگه از روش هایی که کتاب به اونها اشاره کرده معماری انتخاب هست. انتخاب ها باید طوری چیده بشن که افراد بتونن بهترین و بهینه ترین انتخاب رو به سرعت و صرف زمان کم پیدا کنن. در علم اقتصاد گفته میشه همیشه زیاد بهتر از کمه. اما این در مورد انسان های عقلایی صدق میکنه در مورد انسان های معمولی هرچقدر انتخاب ها بیشتر باشه احتمال گیج شدن و ناتوانی در پیدا کردن انتخاب بهینه بیشتر میشه. سیاستگذار باید حواسش باشه که همیشه انتخاب ها رو محدود و آسون کنه و راه هایی برای هدایت افراد به انتخاب بهترین گزینه رو با مشاوره های کارآمد باز کنه.
البته یکی از نقاط ضعف کتاب امریکایی بودن اونه. خیلی از مباحثی که مطرح میشه مخصوصا برای آمریکاست و توی کشورهای دیگه هیچ مابه ازایی نداره.
نوشته شده توسط
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانستههام رو در زمینههای مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتابهایی که خوندم و فیلمهایی که دیدم رو با هم بررسی میکنیم.
گاهی هم داستان مینویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.
Ahmad Sobhani
فینسوف کیه؟احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانستههام رو در زمینههای مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتابهایی که خوندم و فیلمهایی که دیدم رو با هم بررسی میکنیم.
گاهی هم داستان مینویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.