اینترنت ما رساله ای هشداردهنده در مورد خطرات بالقوه و رو به رشد فناوری و تکنولوژی است که جهان ما را تهدید می کند. البته این اثر به مانند سایر آثار رمانتیکی نیست که از ریشه و بن تمام مواهب اینترنت را به فراموشی سپرده و به جنگ تمام عیار با تکنولوژی بپردازد بلکه با اشاره به مواهبی که اینترنت برای جهان ما به ارمغان آورده، خطراتی که اینترنت برای ما دارد نیز اشاراتی میکند. شیرازه ی اثر این است که اینترنت در حال نفوذ به ریشه ای ترین مفاهیم بشر است و اگر مواظب نباشیم حتی انسانیت انسان را نیز به خطر می اندازد. به عنوان مثال گوگل حتی بهتر از شما می داند که شما چه کسی هستید و علایقتان چیست و یا امازون بهتر از شما می داند که شما چه چیزی میخواهید خرید کنید. در چنین حالتی آیا انسانیت انسان درخطر نیست؟ اگر کسی بجز شما بداند که شما در حالاتی خاص چه عکس العملی انجام می دهید حتی اگر از این دانش استفاده نکند آیا باز هم شما می توانید خود را انسان بنامید؟
معضل دیگر آن است که اینترنت علاوه بر اینکه می تواند مشکلات زیادی را حل کند، مشکلات قدیمی را به شکلی جدید مطرح می کند. به عنوان مثال اینترنت می تواند سرعت انتقال دانش را افزایش دهد اما اگر این دانش در اختیار افراد به خصوصی باشد چه؟ اگر کل دانش در اختیار گوگل و امازون باشد و آنها مشخص کنند چه کسی چه چیزی بداند چه؟ همین امروز بسیاری از سرویس های اینترنتی تحریم هایی علیه بعضی کشورها اعمال می کنند و اجازه دسترسی به بعضی محتوای انلاین را به افراد مختلفی در جهان نمی دهند. امروزه اگرچه شهر علم و دانش به شدت بزرگ شده اند اما دروازه های این شهر به شدت کوچک شده و ورود به آنها بدون اجازه صاحبان دروازه ها تقریبا غیر ممکن اس ت.
یکی دیگر از معضلات عدم فهم است. در کتاب اشاره شده است که عده ای تصور میکنند با ورود به عصر کلان داده دیگر احتیاجی به نظریه های علمی نداریم. نظریه ها برای زمانی بودند که اطلاعات و داده های محدودی وجود داشتند اما امروزه تنها کافیست اجازه دهیم اعداد سخن بگویند. در اینجا نویسنده به دو مفهوم به نام های دانستن و فهمیدن اشاره می کند و می گوید که دانستن اشاره به داشتن داده هایی دارد که ما از جهان پیرامون دریافت می کنیم. اما فهمیدن اشاره به ارتباط دادن بین این داده ها اشاره می کند. در مورد این تفاوت پیش تر در نوشته ای به نام (کتاب ما را دانشمند نمی کند) بیشتر نوشته ام.
اما یکی از جذاب ترین معضلاتی که در کتاب در ذیل عنوان والمارتی کردن دانشگاه به آن اشاره شده بود تولید انبوه دانشگاه بود. پیشتر در نوشته ای چند وبسایت داخلی و خارجی برای یادگیری دروس به صورت آنلاین را معرفی کرده بودم. به این وبسایت ها موک گفته می شود. در کتاب به درستی این موک ها را دانشگاه های والمارتی نام نهاده است. تا پیش از این متوجه این نکته نشده بودم اما با خواندن این کتاب متوجه شدم که تا چه حد این موک ها می تواند خطرناک باشند. (البته نه به آن صورتی که احتمالا در ذهنتان شکل گرفت) خطر این وبسایت ها از آن جهت است که هیچ ایده ای خلاقانه ای برای بهبود عملکرد ندارند. صرفا تولید انبوه همان کلاس ها هستند در سطحی جهانی. همان دروس همان استاد اما اینبار به جای کلاس ها در خانه می نشینیم و احتمالا به درس هم گوش نمی دهیم. غافل از اینکه اینترنت آمده تا باعث بهبود شود نه اینکه همان ایده های قدیمی را در مقیاس کلان تکثیر کند.
همین مورد اخیر را می توان به سایر کسب و کارهای آنلاین گسترش داد. به عنوان مثال وبسایت های فریلنسری را ببینید. این وبسایت ها زمانی قرار بود باعث بهبود شرایط کار شوند اما امروز میبینیم که بستری برای استثمار هرچه بیشتر متخصصان شده است. در کتاب، به تورک مکانیک آمازون اشاره کرده است که در آن با افزایش تعداد متخصصان هزینه برای انجام پروژه ها به شدت کاهش یافته. این وبسایت ها که زمانی قرار بود باعث بهبود شرایط کار و یافت ساده تر کار برای متخصصان شود به محلی برای نزاع بر سر دریافت پروژه تبدیل شده اند. به طوری که در آن افرادی از کشورهای کمتر توسعه یافته اما با تخصص بالا پروژه هایی را با رقم هایی به شدت پایین برای کارفرما انجام می دهند. اینجاست که اینترنت به بستری برای استثمار مدرن تبدیل می شود.
نام کتاب نیز بسیار هوشمندانه انتخاب شده است. The Internet of us اشاره ای به تکنولوژی اینترنت اشیا Internet of things دارد. نویسنده می خواهد بگوید هرچه اینترنت بیشتر به دنیای فیزیکی و آفلاین ما نفوذ می کند ما را بیشتر اینترنتی کرده و هویت اصلی را از ما میگیرد تا جایی که اینترنت به اینترنت ما تبدیل می شود. یعنی خود انسان دیگر هویتی فیزیکی در جهان مادی نخواهد داشت و صرفا بر مبنای هویت اینترنتی اش شناخته خواهد شد. به نظر من این کتاب می تواند تلنگری به دنیای اینترنت زده ی ما باشد که بیش از پیش بر روی مفاهیمی که امروز روی آنها اتفاق نظر داریم تامل کنیم مفاهیمی مانند اینترنت، تکنولوژی و… این مفاهیم به خودی خود ملاک و هدف و غایت نیستند بلکه هدف و غایت رفاه انسان است. اگر این تکنولوژی ها باعث کاهش رفاه انسان شوند چه فایده ای خواهند داشت؟ اگر باعث نابودی اصالت واقعی انسان شوند چرا باید به آنها بها داد؟ و در نهایت چگونه می توان به این تکنولوژی ها بها داد بدون از بین رفتن هویت نوع بشر؟
نقد: کتاب از دو قسمت تشکیل شده است که قسمت اول صرفا فلسفه بافی های بی سر و تهی است که می خواهد بگوید اینترنت نه آنقدر بد است که شر مطلق باشد و نه آنقدر خوب است که خیر مطلق باشد. این حرفی است که احتمالا همه ی ما بر روی آن اتفاق نظر داشته باشیم. اما قسمت دوم به سراغ مصادیق کاربردی تر می رود که نوشته را به شدت جذاب می کند. توصیه می کنم خوانندگان کتاب با خواندن نیمه ی اولِ کسل کننده ی کتاب از خواندن ادامه ی آن صرف نظر نکنند.