یکی از بهترین راهها برای آشنایی با کشورها، مواجهه با ادبیات اون کشورها است. خصوصا در منطقه خاورمیانه خواندن رمانهای نویسندگان عربی نیمی از حس نژادپرستی ما رو از بین میبره (به شرطی که خود نویسنده نژادپرست نباشه)
ادبیات عرب یکی از خواندنیترین ادبیاتی هست که تا امروز باهاش مواجه شدم، چندین رمان و زندگی نامه از نویسندگان عربی خوندم که تا امروز راضی هستم ازشون. یک حس نزدیکی و آشنا با تمام این آثار داشتم. انگار برای خودم اتفاق افتاده، انگار همین امروز و در همین کشور رخ داده.
جنگ در سرزمین مصر هم یک همچین حال و هوایی داشت. یوسف القعید یکی از نویسندههای مطرح مصری هست که چندین کتاب نوشته و کتابهاش هم بین اعراب خصوصا کشورهای درگیر با اسرائیل بسیار پرفروش هست.
جنگ در سرزمین مصر یک رمان محشر هست که اگر شروع کنید قطعا تا تموم شدنش زمین نمیذاریدش. کتاب از چند فصل تشکیل شده که هرکدوم از زبان یک نفر از افراد درگیر در یک پرونده نقل میشه و طوری هم نوشته شده که شما در هر فصل حق رو به راوی اون فصل میدید.
داستان در مورد تغییر ساختار اجتماعی جامعه مصر از فئودالی به سرمایهداریه. قبل از اون کدخدای یک روستا، نماینده دولت در اون روستا بوده و هرکاری میکرده انگار حکم دولت رو داشته اجرا میکرده. پسر این کدخدا به جنگ فراخوانده میشه و کدخدا هم با اینکه هفت تا پسر داشته نمیخواسته این پسرش که تنها پسر از آخرین همسرش هست، به جبهه بره.
توی این کتاب از عدالت، اجتماع، میهن پرستی، خدا و خیلی مسائل دیگه صحبت میشه که واقعا جای فکر کردن داره.
نکتهای که برام جالب بود، این بود که توی کتاب حتی یکبار هم اسمی از اسرائیل نیومده و فقط ازش به اسم دشمن نام برده میشه. احتمالا به این خاطر هست که نویسنده نمیخواسته کتابش رنگ و بوی سیاسی بگیره.
حرف نویسنده بیشتر اینه که حتی در صورت پیروزی بر دشمن خارجی، اگر نتونین بر دشمن داخلی که ظلم و بیعدالتی هست، پیروز بشید، در واقع هیچ پیروزی مهمی کسب نکردید.
یک ضرب المثل قدیمی هست که نمیدونم کجا شنیدم، میگه وطن برای ثروتمندان هست و وطن پرستی برای فقرا. این رو کاملا در کتاب میبینیم.