این روزها زیاد میبینیم که طیف سنتی و البته معترض به وضع موجود میگویند که وضعیت کنونی آن چیزی نیست که محرک انقلاب ۵۷ بود.
از طرفی طیف غربگرا معتقد است که با ظهور انقلاب اسلام، اسلام تمام پتانسیل خود را به عنوان یک سازوکار سیاسی نشان داد و بیشتر از این چیزی برای ارائه ندارد.
مشخص است که هر دو طیف اشتباه میکنند. در واقع طیف سنتگرا که معتقد است که این اسلام آن اسلام واقعی نیست. باید مشخص کند که چه اسلامی اسلام واقعی است؟ این یک مغالطه مرسوم در دنیای مدرن است. لیبرالها هرزمان که بحرانی شکل میگیرد میگویند که این لیبرالیسم، آن لیبرالیسم اصیل نیست. کمونیستها هم میگویند که کمونیسم شوروی و چین آن کمونیسم اصیل نیست. پس آن کمونیسم و لیبرالیسم و اسلام اصیل چیست؟ نزد چه کسی است؟
در واقع همیشه میتوان گفت که این اتفاقی که افتاده مد نظر ما نبوده است چرا که فاصله نظر تا عمل یک دنیا است.
اما خواندن نظرات فوکو در مورد انقلاب اسلامی به ما نشان میدهد که خود انقلاب اسلامی چه بوده است.
یک حرکت مردمی، شبه آنارشیستی با یک ایده مرکزی قوی که پشتوانه مذهبی-دینی داشت.
برای اینکه چه چیزی مانع آن شد که آن جریان عظیم بعد از جنگ ادامه پیدا نکند بحث زیاد است. شاید اگر تلاشهای سیاسی هاشمی نبود، شاید اگر تغییر ساختار سیاسی نبود، شاید اگر وقایع اوایل دهه ۱۳۷۰ نبود و هزاران شاید دیگر.
اما مهم این است که تمام این اتفاقات افتاده است و ما امروز در این نقطه هستیم. جایی که آرمان های انقلاب ۵۷ کمرنگ شده است و تنها راه برای بازگشت به آن دوران این است که به این درک برسیم که آن آرمانها چه بود؟
آن زمان است که میتوانیم برای ادامه مسیر آماده شویم. خوانش کتابهایی نظیر این کتاب فوکو میتواند به ما یعنی کسانی که درکی از عظمت آن انقلاب نداریم کمک کند.