معرفی کتاب کوری از ژوزه ساراماگو

105
1

در طول تاریخ هیچ زمانی مانند امروز، انسان کور نبوده است. بله انسان کور است و این کوری با نابینایی متفاوت است، این کوری زاییده ی انسان پس از مدرنیته است. انسانی که هیچ نمی بیند و از آن بدتر هیچ نمی خواهد ببیند. انسانی که در کوریِ مرکب است. انسانی دیگر فرق واقعیت و مجاز را نمیتواند تمیز دهد. انسانی که آنقدر در خواسته های خود غرق شده که دیگر تو و مایی وجود ندارد. تنها من است. خواسته ی من، چشمان من، بینایی من و حتی کوری من.

رمان کوری، رمانی فلسفی-سیاسی است که حال و روز انسان امروز را با زبانی تمثیلی و زیبا واگویه می کند. نوشته سرشار از ابتکارات ادبی است که مشخصا توانایی ترجمه ی آنها به زبان فارسی وجود نداشته و ندارد اما در این رمان، آنچه نوشته شده از چگونگی نوشته شدن مهم تر است. داستان با مردی که اولین بار کور شد آغاز و با زنی که هرگز کور نمی شود پایان می یابد و آنقدر گیرا و جذاب است و نویسنده آنقدر صمیمی می نماید که شما را در مقابل داستان میخکوب می کند.

ابتکار نویسنده در قرار ندادن اسم برای کاراکترها به این حقیقت اشاره می کند که در این دنیا هیچکس واقعا هویت مستقلی ندارد. همه ی ما برچسب هایی هستیم که موقعیت اجتماعی، جنسیت، سن، محدودیت ها و سایر ویژگی ها، آنها را به ما نسبت می دهند. به راستی که در دنیای کورها اسم داشتن به چه درد می خورد؟

اما تنها اسم نیست که در این دنیا به درد نمی خورد، بلکه اخلاق، جوانمردی، نوع دوستی، حجب و حیا و سایر محسنات نیز در این دنیا رنگ می بازند. مردمی که تبدیل به اتم های نفسانی شده اند که خودشان نمی دانند در کثافت خود غرق شده اند و عده ای هم که به این امر واقف اند به آن عادت کرده اند. انگار چنین چیزی از ابتدا وجود داشته است.

اما در این دنیا افرادی هم هستند که می بینند. که می دانند. تکلیف این افراد چیست؟ مشخص است این افرادی مطلقا کاری نمی توانند بکنند جز تغییراتی کوچک در زندگی اطرافیانشان اما رنجی که در قبال این کمک متحمل می شوند خارج از تحمل آنهاست به طوری که روزی هزار بار دعا می کنند که ای کاش کور بودند. ای کاش آنها نیز نمی دیدند. البته که تظاهر به کور بودن کار ساده ایست اما تظاهر کردن با واقعا ندیدن دو چیز کاملا متفاوت است. کسی که انتخاب شده است برای دیدن، مجبور است که ببیند با علم به این که نمی تواند کاری انجام دهد. با این اوصاف کدام یک بدتر است. کور بودن یا بینا بودن در مقابل جماعت کور؟

قسمتی که کورها در زندان بودند را می توان با مقایسه ی دو نوع نگاه به اقتصاد نیز نگریست. آنجایی که سربازان غذاها را هرچند کم به کورها می سپردند تا خود آنها هرچه می توانند از غذا بردارند را می توان نماد اقتصاد لیبرالیستی دانست. جایی که تقریبا تمام افراد بجز عده ی کمی دزد غذا از کمبود غذا رنج می بردند و به راستی که واژه ی دزد برای این جماعت چه واژه ی به سزاییست.

سپس هنگامی که قلدرهای کور آمدند و به زور چماق و اسلحه غذاها را گرفتند نیز می تواند نماد اقتصاد مارکسیستی شوروی و چین باشد. کسانی که تمام منابع را به زور در اختیار گرفتند و اتفاقا اولین کاری که کردند این بود که مالکیت تمام کورها را بر اموالشان مسدود کردند. سپس به همه به میزان یکسان غذا دادند و صد البته مقدار بسیار زیادی را برای خود برمیداشتند.

البته که داستان را می توان از جهات متفاوتی نگاه کرد اما مهم این است که با هر نگاهی، این کتاب یک روایت برای ما دارد اینکه بشر هرروز بیشتر و بیشتر به سمت نابودی پیش می رود.

در پایان نیز می توان گفت اگرچه نویسنده ی کتاب مشخصا ملحد بوده است و در کتاب نشانه های زیادی از بی خدایی دیده می شود اما نمی توان از زیر بار نتیجه گیری الهیاتی پایان داستان فرار کرد. جایی که زن دکتر به کلیسا می رود و همه را چشم بسته می بیند بجز یک نفر را که چشمانش از حدقه بیرون آمده است و اینگونه تصویر می شود که انگار تمام این اتفاقات از پیش تعیین شده بودند. که گذار این افراد به این کلیسا بیفتد. گذار کسی که تنها کسی است که کور نمی شود تا متوجه این امتحان الهی شود و سپس کوری زمانی پایان یابد که در میان تمام این مشکلات. در زمانی که هیچ روزنه ی امیدی برای بهبود وجود ندارد. عشق دوباره جوانه می زند. پیرمردی که احتمالا اگر کور نمی شد به خاطر آب مروارید چشمش به زودی نابینا می شد. عاشق دختری می شود که مشخصا زیباست و جوان اما او را هرگز ندیده است و دختر نیز به ابراز عشق مردی که هرگز ندیده است چشم بسته جواب مثبت می دهد تا نشان دهند حتی در تاریک ترین روزهای دنیا نیز می توان به تغییر امید داشت و خداوند نیز امیدش را به این دنیا باز می گرداند و همه را بینایی می بخشد و این بینایی بسیار ناگهانی بود همانقدر که کوری بود.

هرچند بسیاری از نقاط کتاب برای بنده نامفهوم بود به عنوان مثال صحنه ی کلیسا، یا کور شدن افراد هنگامی که به چشم های خودشان نگاه می کردند و یا به چشم های دیگران نگاه می کردند. چرا چنین می شد؟ نویسنده چه چیزی را می خواهد بگوید؟ چه چیزی در راز چشم ها نهفته است و اساسا چرا کوری و چرا کوری سفید؟

متن سئو شده

کوری یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین رمان‌های قرن بیستم، نوشته ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۹۸ است. این رمان در قالب یک داستان تمثیلی و فلسفی، بحران انسانیت را در مواجهه با یک بیماری مرموز به تصویر می‌کشد.

  معرفی کتاب بی حد و مرز از جیم کوییک

خلاصه‌ای از داستان کوری

داستان کوری با یک اتفاق عجیب آغاز می‌شود؛ یک مرد در حالی که پشت فرمان ماشینش نشسته، ناگهان بینایی‌اش را از دست می‌دهد. اما برخلاف نابینایی معمول، او دچار یک کوری سفید شده است. این بیماری به‌سرعت در شهر گسترش پیدا می‌کند و دولت برای جلوگیری از شیوع، افراد مبتلا را در یک قرنطینه متروکه زندانی می‌کند. اما در این فضای بی‌قانون، انسانیت رنگ می‌بازد و جامعه‌ای پر از خشونت، استیصال و بی‌نظمی شکل می‌گیرد.

در این میان، تنها یک زن که همسر پزشک است، به طرز معجزه‌آسایی کور نمی‌شود. او تلاش می‌کند گروهی از افراد را در این آشفتگی هدایت کند و برای حفظ کرامت انسانی بجنگد. اما آیا در دنیایی که همه نابینا شده‌اند، بینایی می‌تواند نجات‌بخش باشد؟

تحلیل و مفاهیم فلسفی در کوری

کوری فراتر از یک داستان، یک تمثیل اجتماعی و سیاسی است. ساراماگو در این اثر به ذات انسان، سقوط اخلاقی، قدرت، سرکوب و نابسامانی‌های اجتماعی می‌پردازد. او با روایت خاص خود، خواننده را به تفکر درباره نقش اخلاق، مسئولیت‌پذیری و تاثیر قدرت بر جامعه وامی‌دارد. سبک نوشتاری او که با جملات طولانی و بدون علامت نقل‌قول همراه است، نوعی ریتم خاص و جریان سیال ذهنی ایجاد می‌کند که خواننده را کاملاً درگیر می‌کند.

ژوزه ساراماگو، نویسنده‌ای متفاوت و نوبلیست پرتغالی

ژوزه ساراماگو (۱۹۲۲-۲۰۱۰) یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان معاصر پرتغال بود که با آثار تمثیلی، انتقادی و فلسفی خود شناخته می‌شود. او در سال ۱۹۹۸ برنده جایزه نوبل ادبیات شد و آکادمی نوبل از او به عنوان نویسنده‌ای نام برد که با تمثیل‌ها و استعاره‌های بی‌نظیر، واقعیت را به چالش می‌کشد و روایتی نوین از جهان ارائه می‌دهد.

از دیگر آثار مطرح او می‌توان به بینایی، همه نام‌ها، داستان جزیره ناشناخته و مرگ و زندگی اشاره کرد. ساراماگو در آثارش همواره به مسائل اجتماعی، سیاسی و فلسفی می‌پرداخت و از نظام‌های استبدادی، بی‌عدالتی و سقوط ارزش‌های انسانی انتقاد می‌کرد.

چرا باید کتاب کوری را خواند؟

📌 تمثیلی عمیق از جامعه مدرن و بحران‌های آن
📌 داستانی پرکشش، فلسفی و تفکربرانگیز
📌 بررسی روانشناسی انسان در شرایط بحرانی
📌 شاهکاری از برنده نوبل ادبیات

کوری یکی از آن کتاب‌هایی است که پس از خواندنش، تا مدت‌ها در ذهن شما باقی می‌ماند و باعث می‌شود به معنای واقعی انسانیت و اخلاق بیندیشید. اگر به رمان‌های فلسفی و عمیق علاقه دارید، این کتاب را از دست ندهید!

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک دیدگاه برای “معرفی کتاب کوری از ژوزه ساراماگو

  1. […] معرفی کتاب کوری از ژوزه ساراماگو […]

advanced-floating-content-close-btn