معرفی کتاب بودن از یرژی کاشینسکی

رمان بودن، یک رمان فلسفی است در مورد بودن. قاعدتا. 😁 این رمان در مورد یک مرد میان سال است که کل زندگی اش را در باغ یک وکیل زندگی کرده است.
این مرد که اسمش چنس است. هیچ راه ارتباطی با جهان خارج ندارد. او تنها گل و گیاه را می‌شناسد و با جهان خارج تنها از طریق دوستانش در باغ پیرمرد و همینطور تلویزیون ارتباط برقرار می‌کند.
پس از سال‌ها پیرمرد می‌میرد و چنس باید از خانه خارج شود. پسری ساده دل، اما خوش اخلاق و خوشتیپ وارد جهان واقعی می‌شود. جهانی که پیش از آن تنها از طریق تلویزیون با آن ارتباط داشته است. نوعی مواجهه افلاطونی با جهان.
چنس از باغ خارج می‌شود و در گیجی جهان خارج سرگردان است که ناگهان یک لیموزین با او تصادف می‌کند. لیموزین متعلق به زن یک تاجر پرآوازه نیویورکی است.
مابقی داستان مواجهه چنس با دنیا، با سیاسی و سایر موضوعات است. اما جدای از داستان واقعی، ما مفاهیم عمیقی را از این رمان کوتاه درمی‌یابیم.
فاکتور شانس مهم‌ترین فاکتوری است که ما در داستان می‌بینیم. چنس که خودش به معنی شانس است. خیلی اتفاقی در خانه آن وکیل است. خیلی اتفاقی با لیموزین تصادف می‌کند. خیلی اتفاقی آقای رند مریض شده است. خیلی اتفاقی به جای آقای رند به خدمت رئیس جمهور می‌رسد. خیلی اتفاقی یک سری جملات را می‌گوید. خیلی اتفاقی این جملات برداشت دیگری پیدا می‌کنند و خیلی اتفاقی معروف می‌شود.
همینطور برداشت جملات. هنگامی که شما به درجه خاصی از مشهوریت می‌رسید. انگار که مهم نیست چه می‌گویید. حتی مهمل ترین حرف‌های شما ضریب پیدا می‌کند و توسط افراد رسانه‌ای ترجمه می‌شود.
یا در مورد خود بودن که اسم کتاب است. چنس تا قبل از اینکه پیرمرد بمیرد، وجود نداشت. حتی پس از آن هم وجود نداشت. هیچ اوراقی نبود که وجود او را ثابت کند. عجیب است که در دنیای مدرن حتی اگر باشی اما اوراقی برای اثبات بودن خودت نداشته باشی انگار که وجود نداری.
اما داستان به همینجا ختم نمیشود. نویسنده نقدی به سیستم جاسوسی آمریکا و شوروی نیز می‌زند که ندانسته به فردی که هیچ اوراقی برای اثبات وجودش موجود نیست اعتماد کردند.
به طور کلی کتاب کتابی فوق العاده است که با لحنی طنز به ساختار سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای غرب نقد وارد می‌کند. همچنین کتاب بسیار کوتاه است حتما بخوانید.