چگونه دانشگاه بهتری داشته باشیم؟

50
0

اخیرا موجی از اعتراضات علیه آموزش عالی کشور شکل گرفته است و با مقایسه آموزش عالی ایران با کشورهای اروپایی سعی در تخطئه سیستم آموزش عالی ایران دارند. به عنوان مثال، فردی ویدیویی از خود منتشر کرده و سلف دانشگاه اروپایی را نشان می‌دهد که کیک و کلوچه و ساندیس! گذاشته و از دانشجویان جدید الورود استقبال می‌کند. یا دیگری سلف دانشگاه را نشان می‌دهد که چند مدل غذا روی میز چیده‌اند. اما چقدر این مقایسه صحیح است؟

در اینکه وضعیت آموزش عالی به خاطر دانشگاه‌های آزاد بسیار وخیم است شکی نیست. دانشگاه آزاد در ایران کارکرد احمقانه‌ای دارد. در ابتدا باید گفت که اصلا قرار نبود به کسانی که از دانشگاه آزاد فارغ التحصیل می‌شوند مدرک داده شود. دانشگاه آزاد قرار بود مانند دانشگاه‌های آزاد در خارج از کشور باشد که در آن افرادی که می‌خواهند چند کورس درسی خارج از برنامه برای افزایش مهارت‌های خود بگذرانند، تحصیل کرده و تنها یک گواهینامه دریافت کنند که به تایید وزارت علوم هم نمی‌رسید.

اما بعدها، آن فردی که خودتان می‌دانید کیست، به تحصیل کردگان دانشگاه آزاد نیز مدرک تحصیلی داد و بدین ترتیب باعث نابودی چند نسل و همینطور به فنا رفتن کل آموزش عالی کشور شد. همینطور بعدها دانشگاه‌های دیگر مانند پیام نور نیز قوز بالای قوز شدند.

اما مشکل صرفا این نیست. چرا دانشگاه تهران نمی‌تواند به اعضای خودش کیک و ساندیس بدهد اما هاروارد می‌تواند؟ بیایید نگاهی به بودجه دانشگاه‌های داخلی و خارجی بیندازیم. دانشگاه‌های فردوسی مشهد، تهران و شریف را با دانشگاه‌های هاروارد و آکسفورد مقایسه می‌کنم.

مقایسه بودجه دانشگاه‌های داخلی و خارجی

بودجه سال ۱۴۰۳ برای دانشگاه فردوسی ۱۷۰۰ میلیارد تومان، دانشگاه تهران ۴۳۰۰ میلیارد تومان و دانشگاه شریف ۱۶۰۰ میلیارد تومان برای سال ۱۴۰۳ بودجه دریافت کردند. برای سادگی کار اعداد را به دلار تبدیل می‌کنم و قیمت دلار را ۶۰ هزار تومان لحاظ می‌کنم. بدین ترتیب دانشگاه فردوسی و شریف حدود ۲۸ میلیون دلار و دانشگاه تهران ۷۱ میلیون دلار بودجه دریافت می‌کنند. البته این موسسات منابع دیگری نیز دارند که البته آنقدرها مهم نیستند.

حال به سراغ دانشگاه‌های آکسفورد و هاروارد می‌رویم. یافتن آمار مرتبط با این دانشگاه‌ها چندان سخت نیست چرا که صورت‌های مالی آنها به صورت عمومی منتشر می‌شود. برای دانشگاه آکسفورد در سال ۲۰۲۳، نزدیک به ۳ میلیارد دلار درآمد ثبت شده بود که در قسمت‌های بعدی به تفصیل به محل درآمد این دانشگاه‌ها می‌پردازم. همچنین این دانشگاه نزدیک به ۲.۵ میلیارد دلار هزینه کرده است. برای دانشگاه هاروارد شاهد آن بودیم که در سال ۲۰۲۳ نزدیک به ۶ میلیارد دلار درآمد کسب کرده است.

شاید بگویید مقایسه تاپ‌ترین دانشگاه‌های جهان با دانشگاه‌های ایران چندان مقایسه درستی نیست. مشکلی ندارد اجازه بدهید مقایسه را کمی منصفانه‌تر کنیم. دانشگاه تهران در بین ۴۰۰ دانشگاه برتر جهان است. من از بین دانشگاه‌های هم رده دانشگاه تهران، دانشگاه سنت لوئیس را انتخاب کردم (می‌توانید هر دانشگاه دیگر را انتخاب کنید و بررسی کنید. انتخاب من کاملا تصادفی بود)

دانشگاه سنت لوئیس با حدود ۱۰ هزار دانشجو، سال ۲۰۲۳ با وجود کاهش درآمدها به درآمد ۱.۱ میلیارد دلاری رسید. همچنین هزینه‌کرد این دانشگاه نیز با کاهش شدید نسبت به سال گذشته به ۸۷۵ میلیون دلار رسیده بود. مجموع دارایی‌های دانشگاه نزدیک به ۳ میلیارد دلار برآورد شده است.

اوضاع زمانی بدتر می‌شود که تعداد دانشجویان را هم در مقایسه لحاظ کنیم و سرانه بودجه به ازای هر دانشجو را محاسبه کنیم. طبق آمار اعلامی، دانشگاه تهران ۳۲ هزار، دانشگاه فردوسی مشهد ۲۵ هزار و دانشگاه شریف ۱۱ هزار دانشجو دارد در حالی که دانشگاه آکسفورد ۲۰ هزار و دانشگاه هاروارد ۲۱ هزار دانشجو دارد. البته من هنوز آمار اساتید را لحاظ نکردم که اگر آن کار را بکنم اوضاع باز هم بدتر خواهد شد.

دانشگاه‌های خارجی از چه محلی کسب درآمد می‌کنند؟

معمولا در دانشگاه های مطرح دنیا آموزش رایگان وجود ندارد و دانشجو موظف است مقداری از هزینه ی آموزش، مانند هزینه ی خوابگاه، تغذیه، کلاس ها، برنامه های فوق برنامه و… را خودش پرداخت کند. معمولا بین 16 تا 27 درصد هزینه های کلی دانشگاه ها از طریق شهریه ی دانشجویان تامین می شود. البته در ایران نیز دانشگاه رایگان نیست و در قانون تصریح شده است که آموزش فقط تا مدرک دیپلم رایگان است و بعد از آن دانشجو موظف است به ازای یارانه ای کشور در اختیارش می گذارد به کشور خدمت کند. هرچند این طرح خوب است اما دو مشکل عمده دارد. اول آنکه پولی مستقیما به جیب دانشگاه نمی رود و در نتیجه در افزایش استانداردهای آموزشی دانشگاه تاثیری نمی گذارد. دوم آنکه قوانین زیادی برای دور زدن این قانون وجود دارد به عنوان مثال اگر کشور نتواند برای شما به مدت شش ماه کاری پیدا کند شما دیگر تعهدی ندارید و مدرک آزاد می شود.

یکی دیگر از روش‌های کسب درآمد دانشگاه‌ها وقف علمی است. وقف علمی از گذشته های دور در کشور وجود داشته است که معمولا توسط حاکمان علم دوست انجام می گرفته اما تجار نیز همواره در انجام وقف علمی پیشتاز بوده اند. در دوران طلایی اسلام حاکمان برای جذب دانشمندان از یکدیگر سبقت می گرفتند اگرچه همیشه این تمایل به علت خود علم نبوده اما به هرحال باعث پیشرفت علم می شده است. متاسفانه طی سیصد سال گذشته، وقف علمی در کشور کم رنگ شده است. مشکلی که وجود دارد این است که برخلاف کشورهای پیشرفته این وقف ها نه به دانشگاه ها که به نهادهای خاص تعلق می گیرد. دلیل این اتفاق هم این است که نحوه ی صحیح وقف علمی در کشور نهادینه نشده است بعلاوه به علت عدم شفافیت مردم نمی دانند که هزینه ای که کرده اند صرف کارهای تحقیقاتی می شود یا خیر. به عبارت دیگر مردم می خواهند به طور ملموس ببینند که هزینه ای که کرده اند صرف تولید فلان دارو یا فلان ترکیب شیمیایی شده است. امری که فعلا در دانشگاه های کشور انجام نمی شود.

یکی از مهم ترین محل های درآمدی دانشگاه های بزرگ، فروش خدمات آموزشی و پژوهشی است. این مهم از چندین طریق قابل انجام است.برگزاری کلاس های آموزشی در داخل دانشگاه و اخذ شهریه، انجام پروژه های صنعتی برای شرکت های مهم صنعتی و دریافت حق الزحمه، حمایت های شرکت های صنعتی بزرگ از پتنت های دانشگاه و استفاده از آنها، برگزاری مسابقات ورزشی درآمدزایی از طریق بلیت فروشی، کسب عناوین قهرمانی و… موفقیت در المپیادهای علمی و کسب اعتبار، قبول بورسیه های علمی از سایر کشورها و… از جمله راه هایی است که دانشگاه های بزرگ دنیا از طریق آنها اقدام به درآمدزایی می کنند.

سرمایه‌گذاری نیز یکی دیگر از روش‌هایی است که دانشگاه‌های بزرگ با کمک آن اقتصاد آموزشی خود را رشد می‌دهند. طبق تحقیقات پژوهشگران دانشگاه “ام‌ای‌تی” در سال 2011 اگر فارغ التحصیلان این دانشگاه، یک کشور را تشکیل می دادند، این دانشگاه اقتصاد یازدهم دنیا می بود. (ایران در سال 2011 اقتصاد بیست و دوم بود) حجم درآمد این فارغ التحصیلان چیزی حدود 2 تریلیون دلار بود. (عدد تخمینی است و برای تقریب به ذهن آمده است)

این پژوهش نشان می دهد که تمرکز روی پروژه های کارآفرینی و سرمایه گذاری روی آنها می تواند یکی از بزرگترین منابع درآمدی دانشگاه ها باشد. وقتی این ارقام معنی دار می شوند که بدانیم کل هزینه های عملیاتی دانشگاه MIT در سال 2018 کمتر از 4 میلیارد دلار بوده است یعنی نیم درصد از رقمی که بالا گفته شد. دانشگاه ها می توانند در ازای کمک های مادی و معنوی که به شرکت های دانش بنیان و نوپا می دهند مقدار کوچکی از سهام کل را طلب کنند تا در آینده از آن در جهت تامین بخشی از هزینه های خود استفاده کنند.

در ادامه به بررسی صورت مالی دانشگاه آکسفورد می‌پردازم. آنچه در ادامه می‌آید از گزارش درآمدزایی خود دانشگاه است که به صورت عمومی منتشر شده است و بر روی وبسایت دانشگاه آکسفورد موجود است.

این دانشگاه در سال ۲۰۲۳، ۷۸۹ میلیون پوند درآمد از محل تحقیق و توسعه کسب کرده است. این دانشگاه ۴۹۰۰ کارمند در بخش تحقیقات خود دارد که با همکاری ۷۰۰۰ دانشجو تحقیقات مرتبط با صنایع و موسسات را انجام می‌دهند. در کنار آن 753 میلیون پوند درآمد از انتشارات دانشگاه کسب کرده است. این انتشارات شامل کتاب‌ها، نشریات، پتنت‌ها و پایان‌نامه هاست. ۳ میلیون پوند درآمد از بازدیدکنندگان دانشگاه شامل بازدید کنندگان از پارک‌های علمی، موزه‌ها و کتابخانه.

۲۱۵ میلیون پوند درآمد از طریق شرکت‌هایی که توسط دانشگاه تاسیس شده‌اند، به حساب دانشگاه واریز شد. ارزش برآوردی این کمپانی‌ها چیزی حدود ۶ میلیارد پوند تخمین زده می‌شود. ۱۵۳ میلیون پوند از طریق درآمد زایی از تجهیزات، املاک و دارایی‌های دانشگاه کسب شده است. ۵۰۰ میلیون پوند از طریق شهریه دانشجویان درآمد کسب شده است که مجموعا ۱۷ درصد از کل درآمدها را شامل می‌شود. ۲۲۹ میلیون پوند از طریق گرنت‌های مختلف درآمد کسب کرده است. این گرنت‌ها را معمولا نهادهای دولتی پرداخت می‌کنند تا افراد خاصی در دانشگاه‌ تحصیل کنند. به عنوان مثال ممکن است یک دولت یا موسسه از دانشگاه بخواهد که سالانه ۱۰۰ دانشجو را به صورت فاند کامل پذیرش کند و دولت یا موسسه شهریه را پرداخت کند و در نهایت ۱۸۰ میلیون پوند درآمد دانشگاه از وقف علمی و سایر هدایایی است که به دانشگاه اهداء می‌شود.

می‌بینید که دانشگاه چگونه می‌تواند به صورت خودکفا به چنین سطوحی از درآمد برسد. قاعدتا دانشگاه تهران هرگز نمی‌تواند به گردپای چنین دانشگاه‌هایی نیز برسد و اگر تا امروز با وجود اینکه بسیاری از اساتید دانشگاه تهران افراد سیاسی بی علم و دانش هستند باز هم شاهد آن هستیم که دانشگاه تهران در رده دانشگاه‌های تاپ قرار می‌گیرد تنها یک چیز است و آن وجود دانشجوهای بسیار نخبه در آن است. اما این روند نیز تغییر کرده است.

  هر آنچه باید در مورد نرخ ارز، تورم و نرخ بهره بدانید

امروز دیگر کسی از طبقه فرودست جامعه نمی‌تواند وارد دانشگاه شود. اخیرا تعداد کسانی که از سه دهک پایین جامعه وارد دانشگاه‌های دولتی شده‌اند، به صفر رسیده است. این یعنی فاجعه!

ما نیاز به یک تبعیض مثبت داریم

یکی از اهداف انقلاب و خصوصا انقلاب فرهنگی، عدالت آموزشی بوده است. همچنین یکی از دلایل رایگان بودن تحصیل در مدارس دولتی علی‌رغم اینکه در قانون تنها تحصیل تا انتهای دبیرستان رایگان است، برقراری همین عدالت آموزشی برای افراد فقیر جامعه است.

اما در سالهای اخیر شاهد آن هستیم که یارانه آموزشی عموما در جیب ثروتمندان می‌رود. تحقیقات نشان می‌دهد که تعداد بالایی از افراد برتر کنکور از مدارس غیرانتفاعی و سایر مدارس نمونه در سطح کشور بوده‌اند که قبولی در آنها نیز مستلزم داشتن نوعی تمکن مالی است.

پس عدالت آموزشی‌ای که پیشتر برای بهبود زندگی اقشار ضعیف جامعه وضع شده بود امروز از پول بیت المال هزینه می‌کند تا یارانه‌ای را به جیب ثروتمندان واریز کند. اگرچه نکته طنز ماجرا اینجاست که معمولا ثروتمندان به طریق مختلف هزینه‌ای بیشتر از آنچه باید به دانشگاه بپردازند، برای ورود به دانشگاه می‌پردازند اما این پول به جای آنکه به جیب دانشگاه برود، به جیب مافیای کنکور واریز می‌شود.

از نظر نگارنده ایجاد نوعی تبعیض برای قبولی در کنکور لازم است تا عدالت آموزشی بار دیگر به معنای واقعی کلمه پیاده شود. شاید در نگاه اول قرار دادن دو کلمه تبعیض و عدالت در کنار یکدیگر نوعی تناقض به نظر آید اما در ادامه به توضیح در مورد این بحث خواهم پرداخت.

منظور از تبعیض آن است که برای دهک‌های درآمدی مختلف (و حتی مناطق و استان‌های مختلف) نوعی امتیاز قائل شویم. چه بخواهیم و چه نه، باید قبول کنیم که طی ۳۰ سال گذشته منابع خصوصا در تهران متمرکز شده است و دانشگاه‌های شهر تهران با فاصله از دانشگاه‌های (حتی مطرح) سایر استان‌ها جلوتر هستند. به عنوان مثال استانداردهای آموزشی در دانشگاه شریف با فاصله از سایر دانشگاه‌های ایران جلوتر است. پس اتفاقا بحث پذیرش دانشجوی بومی نه تنها قدمی در راستای عدالت آموزشی نبود (که البته ادعای آن را هم نداشت این طرح بیشتر برای کاهش هزینه‌های آموزش عالی پیاده شد) بلکه به شکاف بیشتر در بحث عدالت دامن زد.

البته دولت مجدانه باید تلاش کند تا منابع را از تمرکزی که امروز درگیر آن شده خارج کرده و در سطح کشور پخش کند اما تا آن زمان باید برای قبولی تمام افراد و اقشار جامعه در دانشگاه‌های مطرح کشور برنامه ریزی کند. به عنوان مثال برای دانشگاه شریف باید قانونی وضع شود تا (مثلا) ۱۵ درصد از قبول شدگان از سه دهک پایین درآمدی جامعه باشند و یا برای تنوع جغرافیایی پذیرفته شدگان باید درصدی از قبول شدگان از استان‌هایی با تراکم جمعیتی پایین باشند. (تراکم جمعیتی را معیاری برای تمرکز و وجود منابع در استان در نظر گرفته‌ام شاید بتوان معیارهای بهتری نیز تعریف کرد)

ممکن است سوال مطرح شود که آیا این نوع تبعیض کیفیت آموزشی را پایین نمی‌آورد؟ در واقع داده‌ای که موید این موضوع باشد در دست نیست. ما همین امروز هم از چنین سیستمی برای اجرای عدالت آموزشی (البته به شیوه‌ای دیگر) استفاده می‌کنیم و اتفاقا کسانی که از نواحی ۲ و ۳ در دانشگاه‌ها پذیرفته می‌شوند معمولا از کیفیت آموزشی بالایی برخوردار هستند. اما حتی اگر چنین نباشد نیز ما وارد بحث دیگری می‌شود که همان رسالت دانشگاه است. آیا رسالت دانشگاه تنها تربیت افرادی است که در کنکور رتبه بالایی می‌گیرند؟

این سیستم چه تفاوتی با سیستم پیشین دارد؟ سیستم پیشین تنها به مناطق خاصی، امتیازات خاصی می‌داد. اما در سیستم جاری حتی به یک خانواده با درآمد پایین در تهران هم چنین امتیازاتی داده می‌شود. در واقع در سیستم سنتی پیشین صرفا منابع موجود مد نظر بود اما در سیستم پیشنهادی توانایی استفاده از منابع مدنظر است. ممکن است کودکی در تهران منابع زیادی در اطراف خود داشته باشد، اما نتواند از آنها استفاده کند. این کودک نیز شرایطی نسبتا شبیه به شرایط کودکی روستایی در دسترسی به منابع دارد اگرچه در درجه‌ای خفیف‌تر. همچنین ممکن است کودکی در کرمان یا خوزستان در خانواده‌ای مرفه دسترسی بیشتری به منابع آموزشی نسبت به کودکی در تهران یا اصفهان داشته باشد. در تبعیض بر اساس درآمد، میزان نزدیکی به منابع مطرح نیست بلکه در کنار میزان نزدیکی، توانایی دسترسی نیز ملاک قرار می‌گیرد. همچنین در تبعیض بر اساس جغرافیا هدف علاوه‌بر عدالت آموزشی، تنوع جغرافیایی نیز هست. این تنوع جغرافیایی می‌تواند به غنای جامعه و نزدیکی بیش از پیش افراد از فرهنگ‌های مختلف کشور کمک کند.

آیا این تبعیض با رسالت دانشگاه در تعلیم افراد خبره تناقضی ندارد؟ جواب به این سوال کمی مناقشه‌آمیز است و بستگی به تعریف ما از رسالت دانشگاه دارد. درواقع حتی اگر رسالت دانشگاه تعلیم خبره‌ترین افراد باشد، باید آنها را در جایگاه برابر برای دسترسی به منابع آموزشی قرار دهیم که در حال حاضر در کشور ما موجود نیست. پس نمی‌توان گفت کسی به صرف پذیرفته شدن در کنکور، خبره‌تر از سایر افراد خواهد بود. از طرف دیگر رسالت دانشگاه در ایران (خصوصا دانشگاه‌های دولتی) را می‌توان اینگونه تعریف کرد: «دادن فرصت برابر به افراد برای رشد و شکوفایی استعدادهای خود همچنین ایجاد فرصت برای افراد کمتر برخوردار برای ارتقای جایگاه خود در اجتماع.» در این نگاه تبعیض به نفع این جامعه نه تنها بد نیست بلکه در راستای رسالت دانشگاه نیز هست. در نهایت نیز نکته اینجاست که افراد سه دهک پایین‌تر دیگر نیاز نیست برای موفقیت سریع‌تر از دوندگان پرسرعت سه دهک بالا باشند (که سالانه چند میلیارد تومان برای موفقیت در کنکور هزینه می‌کنند) آنها تنها کافیست از همگنان خود سریع‌تر بدوند.

آیا این تبعیض به افزایش نفرت نسبت به چنین افرادی دامن نمی‌زند؟ متاسفانه به احتمال زیاد چنین خواهد شد. اما این تفکر ریشه در آن دارد که ما تفاوت میان آنچه به آن استحقاق داریم و آنچه صرفا کسب کرده‌ایم را فراموش می‌کنیم. چیزی که کسب کرده‌ایم به معنای آن نیست که واقعا استحقاق آن را داریم. اگر توانسته‌ایم با هزینه در کلاس‌های کمک آموزشی، هزینه هنگفت و حضور در کلاس اساتید مجرب و کسانی که ممکن است به نحوی از انحا سوالات کنکور را بدست آورده باشند، از کودکی روستایی که حتی به سختی زمان کافی برای مطالعه کتب درسی‌اش را پیدا می‌کند پیشی گرفته و رتبه بالاتری کسب کنیم، این رتبه بالاتر «لزوما» استحقاق آن را برای ما فراهم نمی‌کند. این آن چیزی است که باید پیش از هرچیز روشن شود.

اگر ما توانستیم در جامعه‌ای به موفقیت برسیم، لزوما استحقاق این موفقیت را نداریم چرا که همواره بعضی جبرها در کار بوده‌اند که ما را موفق و رقبای ما را ناموفق کرده است. پس اگر من به عنوان کسی که نفر پانزدم کنکور شده‌ام، نتوانسته‌ام مهندسی برق شریف بروم اما کسی با رتبه سه رقمی موفق به چنین کاری شده است این نشان از تبعیض نیست. رتبه برتر در کنکور استحقاق ورود به دانشگاه شریف را به همراه نمی‌آورد بلکه استحقاق حضور در دانشگاه شریف باید با رسالت این دانشگاه سنجیده شود که یکی از آنها دادن فرصت رشد و ترقی برای افراد کمتر برخوردار جامعه است.

تجربه نشان داده است که از قضا کسانی که از دهک‌های کمتر برخوردار جامعه هستند، التزام بیشتری به زمین و به کشور دارند تا کسانی که از دهک‌های بالاتر جامعه بوده و تنها دانشگاه‌های شریف و تهران را پلی برای پرواز به آن سوی آب می‌بینند. بنابراین تنها به این طریق است که می‌توان امیدوار بود کمی تغییر در شرایط آموزش عالی و به طور کلی اقتصاد کشور رخ بدهد.

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn