چرا ایده وفاق ملی اسم رمز چپاول است

77
2

آقای پزشکیان اخیرا گفتمانی به راه انداخته تحت عنوان گفتمان وفاق ملی. در این نوشته قصد دارم در مورد این بنویسم که چگونه و چرا گفتمان وفاق در نهایت منجر به گفتمان چپاول خواهد شد.

بحث نظری این موضوع را پیشتر مارکس، فون میزس و فوکو با اهداف متفاوت انجام داده‌اند اما هر سه اشتراک نظرهای عجیبی دارند و حتی می‌توان گفت که فوکو و میزس کاملا از روی دست مارکس بازنویسی کرده‌اند و البته چیزهای به آن افزوده‌اند. جان کلام این سه تن و البته سایر افرادی که در این زمینه قلم فرسایی کرده‌اند این است که دولت بنا به ذات خود نمی‌تواند بی طرف باشد و البته نمی‌تواند حافظ منافع تمام اقشار جامعه باشد.

همچنین ما «مردم» به عنوان یک کل مشخص و صلب با اهداف و منافع مشخص نداریم. بلکه منافع اقشار و گروه‌های مختلف مردم با یکدیگر در تضاد کامل است. در مورد این مساله در اپیزود «فروپاشی توهم سیاست درست» از پادکست فینسوف توضیح داده‌ام.

در واقع دولت در هر زمان حامی منافع عده خاصی است که آن عده طرفداران همان تفکر هستند. هرکس که ادعا کند حامی کلیت مردم است یا به طرز بیرحمانه‌ای احمق است یا به طرز بی شرمانه‌ای کلاهبردار. دولت بنا به ذات خود تنها می‌تواند حامی افراد خاصی باشد.

در کشور ما از آنجایی که به خاطر پول نفت، جغرافیا، تاریخ سیاسی متفاوت و بسیاری عوامل دیگر، جایگاه‌های اقتصادی به طور کامل نهادینه نشدند، مسائل فرهنگی از اهمیت بالاتری نسبت به مسائل اقتصادی برخوردار هستند. به همین طریق است که جناح‌های سیاسی به جای آنکه از منظر اقتصادی طبقه بندی شوند، از منظر فرهنگی طبقه بندی می‌شوند و باز به همین خاطر است که در داخل هر دو جناح سیاسی کشور طیف وسیعی از تفکرات را مشاهده می‌کنیم. مثلا اصلاح طلبان- کارگزاران از منتهی درجه راست افراطی (آخوندی و زنگنه) به منتهی درجه چپ (اطهاری و میدری) شیفت پیدا می‌کنند و دائم در نوسان هستند. در جناح اصولگرا (که قبلا توضیح داده‌ام یک طیف سیاسی نیستند بلکه جزیره‌های مستقلی هستند که تنها در نفی اشتراک نظر دارند) همین موضوع را مشاهده می‌کنیم. در این جناح از نئولیبرال‌های افراطی (سیاح) تا تکنوکرات‌های مهندسی (قالیباف) تا بورژوازی بازاری (میرسلیم) مشاهده می‌کنیم.

 این تکثر در نظرات منجر به تکثر در منافع نیز می‌شود. به عنوان مثال آقای پزشکیان پیروز شده است. کسانی که از آقای پزشکیان حمایت کردند از یک جناح اقتصادی خاص نمی‌آیند. در این میان بخشی از طبقه متوسط حضور دارند، بخشی از آنها مردم عادی هستند که خواهان وضعیت معیشت بهتر هستند و بخشی دیگر که البته مهم‌ترین بخش هستند، سرمایه‌داری رانتی در کشور است. این تکثر در منافع گروه‌های رای دهنده منجر به آن می‌شود که آقای پزشکیان بخشی از این گروه‌ها را ناامید کند. این مساله پس از انتخاب خاتمی هم بروز پیدا کرد و قبلا گفته بودم که دولت پزشکیان مانند دولت دوم خاتمی خواهد بود. آقای خاتمی بدون توجه به این تکثرات در گروه‌های ذینفوذ تصور می‌کرد که می‌تواند تمام آنها را راضی نگه دارد و وقتی در راضی کردن طبقه متوسط شکست خورد، قافیه را باخت و البته توهین‌هایی هم به طبقه متوسط و طرفدارانش هم کرد. اما اگر آقای خاتمی درک درستی از جامعه و گروه طرفدارش داشت هرگز آنها را بی لیاقت نمی‌دانست.

حال برگردیم به ایده وفاق ملی. گفتم داخل خود جناح اصلاحات به خودی خود تکثرات گسترده‌ای از منافع وجود دارد که قاعدتا دولت نمی‌تواند تمام آنها را برآورده کند. حال تصور کنید که آقای پزشکیان بخواهد منافع گروه‌های دیگر (بخشی از اصولگرایان) را نیز برآورده کند.

از نظر اقتصادی این کار شدنی است. به عنوان مثال آقای پزشکیان می‌تواند به موازات برآورده کردن خواسته‌های تکنوکرات‌های طرفدار دولت، خواسته‌های تکنوکرات‌ها یا سرمایه‌دارانی که طرفدار جناح اصولگرا هستند نیز برآورده کند و بخشی از منافع دولت را به آنها بسپارد. اما مشکل اینجاست که وجه افتراق این دو گروه فرهنگی است. یعنی دولت باید در زمینه فرهنگی هم باج دهی کند. به همین ترتیب است که می‌بینیم وزیر آموزش و پروش و همینطور وزیر کشور را از جناح راست انتخاب می‌کند.

این مساله باز به تشدید بیشتر منجر خواهد شد و مسائل فرهنگی که مهم‌ترین پایه رای آقای پزشکیان بود، تحت تاثیر قرار می‌دهد. درواقع وفاق بر سر این نیست که همه با هم بنشینیم و دور هم مشکلات را حل کنیم. اساسا ایده اصلی سیاست این نیست که مشکلات را حل کنیم. بلکه سیاست این است که چگونه با کمترین تنش به اهداف و منافع متضاد خود برسیم. بنابراین اگر وفاقی شکل بگیرد، وفاق در چپاول است نه در حل مشکلات.

هنگامی که ایده وفاق به درستی صورت بندی شود به این نکته می‌رسیم که ایده وفاق در بنیادین‌ترین وجه خود یعنی اینکه جناح‌های سیاسی به جای آنکه از یکدیگر مچ گیری کنند، در کنار یکدیگر به چپاول مشغول باشند. زیرا همانطور که مارکس، فوکو و فون میزس اشتراک نظر دارند، دولت بنا به ذات خود نمی‌تواند منافع همه مردم را تامین کند و باید تامین کننده نظر بخشی از مردم باشد.

برخی از مردم تصور اشتباهی از دموکراسی دارند. دموکراسی برای پیشرفت نیست. اگر بخواهیم پیشرفت کنیم قطعا دیکتاتوری بهترین سبک حکومت است (همانطور که هایک و فریدمن بارها پینوشه را تکریم کردند) کارکرد دموکراسی این است که گروه‌های مختلف نیز به سهم خود از توسعه برسند.

موسی غنی نژاد معتقد است دموکراسی یعنی اینکه مردم آن کسی را که خودشان بردند بالا، به پایین بکشند. خیر در دموکراسی «مردم» به مفهومی که ما مدنظر داریم وجود ندارد. بلکه دموکراسی یعنی اینکه افراد بتوانند نفوذ داشته باشند تا منافع خود را دنبال کنند. قاعدتا کسی که بالای هرم قدرت است منافع عده‌ای خاص را تعقیب می‌کند و کسانی که از این منافع بهره نبردند خواهان فرد دیگری خواهند بود. بنابراین مساله بر سر کشیدن بالا یا پایین نیست بلکه مساله منافع گروه‌های مختلف است. وگرنه برای موسی غنی نژادها (همانطور که بارها از مصدق بدگویی کرده است) یک حکومت دیکتاتوری و شاهنشاهی بهتر از دموکراسی است.

  آیا ونزوئلایی می‌شویم؟ ونزوئلا چگونه دچار ابرتورم شد

از همان ابتدا که رویکرد وفاق ملی شروع به کار کرد مشخص شد که این رویکرد برای باج دهی و باج ستانی ایجاد شده است. تایید دو وزیر در کنار یکدیگر. یعنی ظفرقندی و مومنی نشان دهنده رویکرد دوگانه دولت به مسائل اجتماعی و فرهنگی است. مومنی باجی بود که پزشکیان به طیف راستگرا داد تا ظفرقندی را تایید کنند. نکته مهم در مورد ظفرقندی بازگشت دوباره مخالفان نظام به داخل حاکمیت بود. ظفرقندی برخلاف میدری که هر دو از آشوب‌های اخیر حمایت کردند، هرگز نه به طور رسمی و نه به طور غیررسمی از موضع خود عقب نشینی نکرده است. انتخاب ظفرقندی دو نکته را نشان داد. اول آنکه کسانی که مخالف نظام هستند، خواهان نابودی آن نیستند بلکه خواهان امتیاز بیشتراند. و دوم اینکه می‌توان مخالف نظام بود و در آن حضور فعال نیز داشت. این مساله می‌تواند آسیب‌های زیادی بزند و افراد در شورش‌های بعدی با ضریب‌های بسیار بالاتری به آشوب بپیوندند.

این مساله منجر به بلوبک (‌‌Blow back) خواهد شد. یعنی یک اقدام که از قضا برای بهبود وضعیت آشوب‌ها و شکاف اجتماعی و اصطلاحا آشتی ملی ایجاد شده، در آشوب بعدی با ضریب بسیار بالاتری به صورت دولت پرتاب شده و دولت را با تزلزل بسیار شدید‌تری همراه خواهد کرد.

اما جدای از مساله وفاق، اصلاح طلبان امروز شانس بسیار بالایی دارند برای پاکسازی حزب و کشور از کارگزاران. در واقع اصلاحات با انتخاب شدن پزشکیان امید بسیار زیادی دارد تا کاری که خاتمی نتوانست انجام دهد، به اتمام برسانند. برای شروع باید همتی و ظریف به حاشیه رانده شوند. این اتفاق تا زمانی که پزشکیان اعتماد به نفس کافی دریافت نکرده باشد، امکان پذیر نخواهد بود. یک پاکسازی گسترده در وزارت نفت، در شرکت‌های دولتی، در ابر شرکت‌های خصولتی مانند شستا و خلیج فارس و در کنار آن ارائه منابع به طرفداران و تقویت بیش از پیش بازوی رسانه اصلاحات در ادامه باید انجام بگیرد تا بتوان به ثبات دولت پزشکیان امید داشت.

اما هیچکدام از اینها به اندازه کاری که میدری انجام خواهد داد مهم نیست. دولت پزشکیان باید وزن بیشتری به میدری بدهد تا بتواند از ناامیدی طرفدارانش جلوگیری کند. اگر میدری طی یک سال آینده شکست بخورد، دولت پزشکیان شکست سختی خواهد خورد.

پیشتر در مورد اینکه در صورت فروپاشی نظام سیاسی در ایران چه اتفاقی رخ می‌دهد صحبت کردم. پس از فروپاشی نظام سیاسی (که البته هنوز احتمال آن از بین نرفته) یا جنگ داخلی ایجاد خواهد شد یا حمله خارجی انجام خواهد گرفت. زمانی که در مورد حمله خارجی صحبت کردم بسیاری به حرفم خندیدند اما امروز می‌بینیم که این گزینه آنقدرها هم که آن ساده لوحان تصور می‌کردند، دور از ذهن نیست.

اما اگر بخواهیم احتمالات نسبتا بعید را در نظر نگیریم. در صورت بقای نظام سیاسی فعلی، ما مخیر برای انتخاب دو سیستم هستیم. یا راست افراطی که از دل آن نوعی فاشیسم خارج خواهد شد و یا نوعی سیستم چپ گرایانه به نوعی که در ابتدای انقلاب مشاهده کردیم.

سال ۱۴۰۰ هنگامی که هنوز انتخابات برگزار نشده بود گفتم که هرکس انتخاب شود احتمالا به سمت نوعی ملی‌سازی دوباره صنایع حرکت خواهد کرد. دولت مرحوم رئیسی یا به علت آنکه اعتماد به نفس کافی نداشت یا به علت آنکه از سازوکار قدرت اطلاعی نداشت رویه‌ای در پیش گرفت که به صورت احمقانه‌تر آن توسط پزشکیان دنبال می‌شود. احمقانه به این دلیل ساده که رئیسی از سازوکار کاملا دموکرات خارج نشد اما پزشکیان مجبور است پس از ۴ سال (و البته تا چند ماه دیگر) رای دهندگان خود را راضی کند یا به آنها امید بدهد تا همچنان از او حمایت کنند. مساله‌ای که قطعا در انجام آن ناتوان خواهد بود. باز هم به این دلیل ساده که دولت پزشکیان مجبور به باج دهی است اما دولت رئیسی مجبور به چنین چیزی نبود.

در واقع دولت پزشکیان توانایی شیفت به سمت راست افراطی را ندارد چرا که نمی‌تواند نیروهای محافظه‌کار را تجمیع کند. همچنین توانایی شیفت به سمت چپ اقتصادی را ندارد چرا که باید به نیروهای ذینفوذ باج بدهد. تنها راه پیش روی پزشکیان برای آنکه بتواند ضعیف‌ترین دولت جمهوری اسلامی نباشد این است که این باج دهی را متوقف کند و به سرعت و با خشونت بسیار بالا اقدام به پاکسازی مراکز قدرت از نیروهای کارگزاران کند و البته در این پاکسازی گرایش‌های چپ گرایانه اتخاذ کند. همینطور به سمت اتحادیه‌های کارگری، سندیکاها، بهبود قوانین کار، الغای قراردادهای موقتی و… حرکت کند. همینطور به طور گسترده‌ای قوانین علیه صنایع سنگین مانند فولاد، معادن و پتروشیمی‌ها وضع کند و با آنها مقابله کند تا بتواند دولت‌هایی که این صنایع در دولت اصلی ایجاد کرده‌اند، شکست بدهد. این ایده‌ای است که دولت پزشکیان را نجات خواهد داد، نه ایده وفاق.

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 دیدگاه برای “چرا ایده وفاق ملی اسم رمز چپاول است

  1. تو واقعا فکر میکنی ایران بمب اتم امتحان کرده اونم تو عمق ۱۰ کیلومتر؟
    محض اطلاع کره شمالی هم آزمایشهاش رو تو عمق حداکثر ۱.۵ کیلومتری زمین انجام میداد
    عمیق ترین حفاری بشر تا حالا ۱۲ کیلومتر بوده که اونم گمانه هایی برای مقاصد تحقیقاتی با قطر ۲۳ سانتی متر بوده که چند دهه هم طول کشیده حفاریش نه اینکه ۱۰ کیلومتر زمین رو بکنن، تجهیزات ببرن برای آزمایش بمب اتم

    از بعضی نوشته هات خوشم اومد. مخصوصا وقتی حال این بیسوادایی که فقط یاد گرفتن چپ رو فحش بدن رو گرفتی و کل شعورشون از مارکسیسم و سوسیالیسم و کمونیسم فقط استالینه

    ولی بی ادبی چون انقدر شعور نداری که وقتی قاطی میکنی فحش نژادی و قومیتی ندی و از کلمه جهود استفاده میکنی در حالی که ایران هم یهودی داره

    ضمنا در خصوص مسئله ایران و اسراییل خیلی ساده انگارانه فکر میکنی با یه بمب اتم قراره کل مشکلات حل بشه و بقیه گوش به منویات ایران بدن
    در حالی که مسائلی که مطرح کردی به رسمیت شناختن دولت فلسطین، برگشت به مرزهای ۱۹۶۸ و … چندین بار مطرح شده بارها

    • عمق تخمینی زلزله ۱۰ کیلومتری بوده. دستگاه‌های لرزه نگار چنین چیزی رو نشون دادن کسی نگفته آزمایش در عمق ۱۰ کیلومتری انجام شده.
      جهود کلمه‌ایه که اشاره به نژاد یا دین یا قومیت نداره (یهودی بودن هم دین هست نه نژاد بنابراین حتی اگر جهود فحش باشه باز هم فحش نژادی نیست) جهود در ادبیات ایران به فردی اشاره داره که پول پرست، طماع و خودخواهه.
      قرار نیست کسی گوش به منویات ایران بده اما میتونه سپر دفاعی مطمئنی باشه برای جلوگیری از تهدیدات اتمی که قبلا ایالات متحده و امروز اسرائیل انجام می‌داد.

advanced-floating-content-close-btn