سوسیالیسم چیست؟ | بررسی اندیشه سوسیالیستی، مارکسیسم و کمونیسم

165
0

سوسیالیسم، برخلاف تصور برخی، مفهومی نیست که با کارل مارکس آغاز شده باشد. این تفکر اجتماعی و اقتصادی پیش از مارکس نیز وجود داشت و افراد زیادی در قرن نوزدهم خود را سوسیالیست می‌دانستند. با این حال، کارل مارکس نقش مهمی در جهت‌دهی به سوسیالیسم ایفا کرد و آن را در قالب «سوسیالیسم کارگری» به سطحی نوین رساند.

در قرن نوزدهم، اروپا شاهد جنبش‌های اعتراضی گسترده کارگران به شرایط دشوار کاری بود. یکی از نتایج این اعتراض‌ها، واقعه معروف «کمون پاریس» در سال ۱۸۷۱ بود که در آن کارگران کنترل بخش‌هایی از فرانسه را در دست گرفتند و سعی در ایجاد حکومتی خودگردان داشتند.

سوسیالیسم معتقد است که مالکیت خصوصی باعث گسترش نابرابری اقتصادی می‌شود. به همین دلیل، سوسیالیست‌ها خواستار مالکیت جمعی برخی کالاها و خدمات توسط «جامعه» هستند. اما مفهوم «جامعه» چالش‌برانگیز است، زیرا جامعه یک واحد منسجم با خواسته‌های یکسان نیست. تاریخ سوسیالیسم، تلاش برای تعریف و پیاده‌سازی این مفهوم بوده است.

سوسیالیست‌ها باور دارند که بازار آزاد به تمرکز ناعادلانه ثروت و قدرت منجر می‌شود. کارل مارکس و فردریش انگلس در مانیفست کمونیست تأکید کردند: «در یک جامعه سوسیالیستی، هر فرد آزاد است که پیشرفت کند، اما پیشرفت فردی در گرو پیشرفت جمعی است.»

چالش تعریف «جامعه»

سؤال اصلی سوسیالیست‌ها این است: «جامعه چیست؟» و چه کالاها و خدماتی باید تحت مالکیت جمعی باشند؟

  • برخی سوسیالیست‌ها معتقدند جز لباس (در شرایط خاص)، همه چیز باید عمومی باشد.
  • دیگران مالکیت بر مزارع و کارگاه‌های کوچک و متوسط را نیز مشروع می‌دانند.

تمرکزگراها در برابر غیرتمرکزگراها

سوسیالیست‌ها به دو گروه عمده تقسیم می‌شوند:

  • تمرکزگراها: خواستار کنترل منابع توسط دولت مرکزی یا یک حزب سیاسی هستند که منابع را بهینه تخصیص می‌دهد.
  • غیرتمرکزگراها: معتقد به مدیریت منابع توسط شوراهای محلی هستند که تصمیم‌گیری را به سطح منطقه‌ای می‌سپارند.

تجربه تاریخی: سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی

برخلاف تصور رایج، اتحاد جماهیر شوروی در ابتدا یک سوسیالیسم غیرتمرکزگرا بود. کلمه Soviet به معنای «شورا» در زبان روسی است و در ابتدای انقلاب ۱۹۱۷، قدرت در دست شوراهای محلی کارگران، دهقانان، و دیگر گروه‌ها بود. اما:

  • لنین به دلیل تهدید سلطنت‌طلبان، شوراها را موقتاً تعطیل کرد و سیستم را به سمت تمرکزگرایی برد.
  • پس از مرگ لنین، استالین سرکوب شوراها را شدت بخشید و شوروی به یک نظام سوسیالیستی تمرکزگرا تبدیل شد.

نقش مارکس در توسعه سوسیالیسم

مارکس با بهره‌گیری از روش «ماتریالیسم تاریخی» تاریخ بشر را به عنوان کشمکش دائمی میان طبقات اجتماعی تفسیر کرد؛ از برده‌دار و برده در عهد باستان تا سرمایه‌دار و کارگر در عصر مدرن. به باور او، تاریخ بشر مراحلی چون:

  • کمون اولیه (زندگی اشتراکی ابتدایی)،
  • برده‌داری،
  • فئودالیسم،
  • سرمایه‌داری،

را طی کرده و در آینده به مرحله نهایی یعنی کمونیسم خواهد رسید؛ جامعه‌ای که در آن ابزار تولید اشتراکی است و مالکیت خصوصی برچیده شده است.

ریشه‌های اولیه سوسیالیسم

برخی مورخان ریشه‌های سوسیالیسم را به یونان باستان نسبت می‌دهند. حتی گروهی از یهودیان، نظام اجتماعی در زمان حضرت موسی (ع) را به‌عنوان نوعی سوسیالیسم اولیه معرفی می‌کنند، زیرا بر عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه منابع تأکید داشت.

سوسیالیسم مدرن و توماس مور

سوسیالیسم در شکل مدرن خود با کتاب اوتوپیا (آرمانشهر) نوشته توماس مور در قرن ۱۶ میلادی آغاز شد. مور در این کتاب جامعه‌ای خیالی را توصیف کرد که در آن:

  • مالکیت خصوصی وجود ندارد و همه منابع به‌صورت اشتراکی مدیریت می‌شوند.
  • گناهان کبیره مسیحی مانند غرور، حسادت، و طمع حذف شده‌اند.
  • زمین و خانه‌ها متعلق به جامعه هستند، مردم هر ۱۰ سال خانه‌هایشان را عوض می‌کنند، و پول منسوخ شده است.
  • همه افراد به مدت ۲ سال در مزارع مشترک کار می‌کنند و نیازهایشان از انبارهای عمومی تأمین می‌شود.

سوسیالیسم پس از انقلاب فرانسه

فرانسوا نوئل بابوف و آرمان برابری

پس از انقلاب فرانسه (۱۷۸۹)، فرانسوا نوئل بابوف، روزنامه‌نگار فرانسوی، از ناکامی انقلاب در تحقق اصل برابری انتقاد کرد. او معتقد بود:

  • برابری واقعی نیازمند الغای مالکیت خصوصی و توزیع عادلانه زمین و منابع است.
  • ایده‌های او به اتهام توطئه علیه دولت به اعدامش منجر شد، اما تأثیراتش بر سوسیالیسم باقی ماند.

کلو هانری دو سن سیمون: برنامه‌ریزی مرکزی کلید راه است

سن سیمون، اشراف‌زاده فرانسوی، از کنترل عمومی بر اقتصاد از طریق برنامه‌ریزی مرکزی حمایت می‌کرد. او معتقد بود:

  • در سرمایه‌داری، افراد به دنبال منافع شخصی هستند، اما برنامه‌ریزی مرکزی می‌تواند منابع را به نفع جامعه هدایت کند.
  • برای مثال، اگر دولت بخواهد تولید گندم را افزایش دهد، باید منابع را به سمت دانشمندان و مهندسان هدایت کند.
  • این سیستم کارآمدتر از سرمایه‌داری لیبرال است، زیرا نفع کل جامعه را در نظر می‌گیرد.

سوسیالیسم اولیه در قرن ۱۹

رابرت اوون: سرمایه‌دار انسان‌دوست

رابرت اوون، سرمایه‌دار اسکاتلندی، به دلیل استانداردهای انسانی در کارخانه نساجی خود مشهور بود. او:

  • کودکان زیر ۱۰ سال را استخدام نمی‌کرد، در حالی که کار کودکان در آن زمان رایج بود.
  • جامعه‌ای تعاونی در ایندیانا (آمریکا) ایجاد کرد که مالکیت در آن عمومی بود، اما این پروژه با شکست مواجه شد.
  • عمر خود را صرف ترویج اتحادیه‌های کارگری و همکاری اجتماعی کرد.

لوئی بلان و کارگاه‌های اجتماعی

لوئی بلان ایده کارگاه‌های اجتماعی را مطرح کرد که:

  • با بودجه دولتی ساخته می‌شدند، اما توسط کارگران مدیریت می‌شدند.
  • هدف او توانمندسازی کارگران و کاهش نابرابری بود.

پیر جوزف پرودون: مالکیت دزدی است

پیر جوزف پرودون در کتاب دارایی چیست؟ (۱۸۴۰) جمله معروف «مالکیت دزدی است» را مطرح کرد. او:

  • با رانت مالکیت (اجاره زمین بدون تلاش مالک) مخالف بود، نه با مالکیت شخصی.
  • رانت را به معنای کسب سود از تلاش دیگران بدون مشارکت در کار می‌دانست.
  • ایده‌های او گفتمان سوسیالیستی را غنی کرد.

کارل مارکس و سوسیالیسم علمی

دیالکتیک هگل و ماتریالیسم تاریخی

کارل مارکس سوسیالیسم را از یک آرمانشهر به یک علم تبدیل کرد. او با الهام از هگل و نظریه دیالکتیک، مفهوم ماتریالیسم تاریخی را توسعه داد:

  • هگل معتقد بود که پیشرفت انسان از طریق دیالکتیک (تعامل بین اضداد) رخ می‌دهد. مثلاً، برده‌داری در نهایت به دلیل درک انسانیت مشترک ارباب و برده حذف شد.
  • مارکس این دیالکتیک را با نظریه تکامل ترکیب کرد و گفت تاریخ بشر، مبارزه طبقاتی بر سر منابع مادی است.

سوسیالیسم مارکس

مارکس معتقد بود:

  • انسان‌ها برای زنده ماندن باید کار کنند، اما تنها طبقه حاکم از آزادی واقعی برخوردار است، زیرا از ضرورت کار برای بقا رها هستند.
  • سرمایه‌داری مرحله‌ای مترقی اما ناپایدار در تاریخ است که کارگران را استثمار می‌کند.
  • سرمایه‌داری لذت کار را از انسان می‌گیرد، زیرا کارگر با محصول کار خود ارتباطی ندارد و احساس پوچی می‌کند.
  • افزایش بهره‌وری در سرمایه‌داری به تولید بیش از حد و رکود اقتصادی منجر می‌شود، که در نهایت به فروپاشی سرمایه‌داری و ظهور کمون ثانویه (جامعه بدون طبقه) می‌انجامد.

انتقادات مارکس و مارکسیسم

  • مارکس خود را از مارکسیست‌ها جدا کرد و گفت: «من مارکس هستم، مارکسیست نیستم.» او ایده‌هایش را علمی می‌دانست، نه ایدئولوژیک.
  • میخاییل باکونین، آنارشیست روس، ایده دیکتاتوری پرولتاریا مارکس را رد کرد و گفت سوسیالیسم باید آزاد باشد یا اصلاً وجود نداشته باشد.
  • باکونین پرولتاریا (کارگران بدون سرمایه) و بورژوازی (صاحبان ابزار تولید) را به‌عنوان طبقات متضاد در سرمایه‌داری تعریف کرد.

سوسیالیسم در قرن ۲۰

آنارشیسم و سندیکالیسم

  • آنارکوکمونیسم (باکونین): خواستار حذف دولت، دین، و سرمایه‌داری و ایجاد جامعه‌ای مبتنی بر همکاری داوطلبانه بود.
  • سندیکالیسم: سوسیالیسم غیرتمرکزگرا که از طریق سندیکاهای کارگری قدرت را به کارگران منتقل می‌کرد. این جریان در اسپانیا و ایتالیا در اوایل قرن ۲۰ قدرت گرفت، اما به دلیل سرکوب فاشیستی و ناکارآمدی از بین رفت.

تأثیر کینز و دولت‌های رفاهی

پس از جنگ جهانی دوم، نظریات جان مینارد کینز آشتی بین سوسیالیسم و سرمایه‌داری ایجاد کرد:

  • برنامه‌های رفاهی مانند کاهش ساعات کار، بیمه بیکاری، و حداقل حقوق نابرابری را کاهش داد.
  • ترس از انقلاب‌های سوسیالیستی (مانند شوروی و چین) دولت‌های غربی را به سمت سیاست‌های رفاهی سوق داد.

فروپاشی شوروی

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱ ضربه بزرگی به سوسیالیسم وارد کرد. با این حال، سوسیالیست‌ها همچنان به دنبال اصلاح اقتصاد جهانی و کاهش نابرابری هستند.

تفاوت سوسیالیسم، مارکسیسم و کمونیسم

  • کمونیسم هدف نهایی مارکس بود: جامعه‌ای بدون طبقه، بدون مالکیت خصوصی، با توزیع برابر منابع؛ «از هرکس به اندازه توان، به هرکس به اندازه نیاز».
  • مارکسیسم چارچوبی نظری است برای رسیدن به کمونیسم، که با تحلیل طبقاتی و نفی مالکیت خصوصی در پی انقلاب کارگری است.
  • سوسیالیسم طیف گسترده‌تری دارد و به معنای عمومی، خواهان کاهش یا حذف مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و به‌کارگیری سیاست‌های اقتصادی بر پایه عدالت اجتماعی و اشتراک منابع است.

چرا سوسیالیست‌ها به ابزار تولید توجه دارند؟

ابزار تولید (کارخانه، زمین، ماشین‌آلات و…) در نگاه سوسیالیست‌ها منشأ اصلی نابرابری است. مالکیت انحصاری بر ابزار تولید باعث افزایش سرمایه به شکل تصاعدی می‌شود که اغلب از طریق ارث نیز به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود. در نتیجه، فاصله طبقاتی حفظ و حتی تشدید می‌شود.

نقد سوسیالیستی به کارمزدی و سرمایه‌داری

یکی از مفاهیم مهم در نظریه مارکسیستی «از خودبیگانگی» (Alienation) است؛ وضعیتی که کارگر در آن از کار خود، محصول کارش و حتی هویت انسانی‌اش جدا می‌شود. نمونه کلاسیک این وضعیت در فیلم معروف «عصر جدید» چارلی چاپلین دیده می‌شود.

مارکسیست‌ها معتقدند که کار نباید صرفاً برای بقا یا کسب دستمزد باشد، بلکه باید بر پایه میل و اشتیاق انسانی به خلق و مشارکت شکل بگیرد. در این شرایط، فرد به کار معنا می‌دهد و نه‌تنها خلاق‌تر می‌شود بلکه به رضایت درونی نیز دست می‌یابد.

گونه‌های مختلف سوسیالیسم

سوسیالیسم محدود به یک مکتب نیست. اشکال مختلفی از آن وجود دارد:

  • سوسیالیسم دموکراتیک
  • سوسیالیسم بازار
  • آنارکو-سوسیالیسم
  • سوسیالیسم مذهبی (مانند سوسیالیسم اسلامی مطرح‌شده توسط شهید مطهری)
  • مارکسیسم-لنینیسم
  • سوسیالیسم کارگری

تمام این شاخه‌ها، علیرغم تفاوت‌های نظری و اجرایی، یک خواسته مشترک دارند: کاهش یا حذف مالکیت خصوصی ابزار تولید و ساختن جامعه‌ای عادلانه‌تر.


نتیجه‌گیری: آیا سوسیالیسم هنوز زنده است؟

سوسیالیسم در طول قرن بیستم و بیست‌ویکم، با فراز و فرودهای بسیاری روبه‌رو بوده است. از شکست بلوک شرق تا جنبش‌های سوسیالیستی در آمریکای لاتین و احیای سوسیالیسم دموکراتیک در غرب (نظیر جنبش برنی سندرز)، این مکتب فکری همچنان در عرصه نظری و عملی حاضر است.

چه موافق آن باشیم چه مخالف، سوسیالیسم پاسخی تاریخی و ریشه‌دار به مسئله نابرابری اقتصادی و اجتماعی است که همچنان بخش عظیمی از تفکر سیاسی جهان را تحت تأثیر خود دارد.

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn