اینقدر گفتید و گفتند مصطفی مستور بخوان که بالاخره مجاب شدم تا در یک مسیر نسبتا طولانی یکی از کتابهای ایشان را به صورت صوتی گوش کنم و چه گوش کردنی.
من ب شخصه در برابر توصیه دیگران نوعی مقاومت دارم. اگر به من توصیه کنید که کتابهای داستایفسکی را هم بخوانم احتمالا آنها را نخواهم خواند.
مصطفی مستور هم از همان دست نویسندههایی بود که در برابر آنها مقاومت داشتم و این مقاومت شکسته شد.
از همه عجیبتر برایم این بود که این کتاب را کاملا رندوم از بین انبوه کتابها و مجموعه داستانهای آقای مستور انتخاب کردم.
بنابراین اگر از این کتاب خوشم آمده احتمالا از مابقی کتابهایش نیز خوشم خواهد آمد.
کتاب بهترین شکل ممکن، حاوی چند داستان کوتاه است که به اسم شهرها نامگذاری شده است و حتی برخی کراس اورها نیز در داستانها دیده میشود.
داستان اول به نام تهران نامگذاری شده است. داستان در مورد مردی مرموز به اسم خرماست که همیشه پالتویی بلند به تن دارد و عاشق فیلمهای هندی است.
داستان دوم اما از نظر فرم استثنایی است. داستان با سه سکانس بسیار استثنایی شروع میشود. سه پسر در فرانسه، ایتالیا و اسپانیا زندگی میکنند.
داستان از نظر نوع نگارش و ارتباط بین محتواها مو به تن آدم سیخ میکند.
داستان بعدی بندر انزلی است که در درون خود چهار روایت دارد. این چهار روایت از زبان یک نفر نقل میشود. فردی که در لحظات مختلف زندگیاش عاشق زنی شده است و حاصل تمام آن رخدادها او را در نهایت به هتل فانوس در بندر انزلی میکشاند. (آخر داستان را اسپویل نمیکنم)
داستان بعدی مشهد است. این داستان در مورد مرد جوانی است که کتاب شعری به نام گربه همسایه منتشر میکند. این داستان منجر به بهبود حال دختر یکی از افراد ثروتمند میشود و دست سرنوشت آقای شاعر را به مشهد و در نهایت به مال و مکنت میرساند.
داستان اهواز را فقط بخوانید. حتی دلم نمیخواهد دوباره بهش فکر کنم ☹
داسان آخر نیز داستان اصفهان نام دارد که میخواهم اسپویلش کنم. داستان در مورد جوانی است که عاشق دختری میشود. پدر دختر شرط میکند که جوان باید روی تمام پایههای سی و سه پل بنویسد «هما ماه است». جوان در حال نوشتن این عبارات داخل زاینده رود میافتد و غرق میشود.
داستانها آنچنان با روح و روان شما بازی میکنند که انگار در حال زندگی کردن آنها هستید.
قطعا این آخرین کتابی نخواهد بود که از آقای مستور میخوانم و امیدوارم ایشان همچنان بنویسند.

