چند ماه پیش در مطلبی نوشتم که چگونه جنگ میان ایران و اسرائیل میتواند رحمت باشد.
در آن زمان یک عده احمق ادعا کردند که من جنگ طلبم در حالی که در همان نوشته ادعا کردم که درگیری میان ایران و اسرائیل اجتناب ناپذیر است.
نکته تاسف بار این است که مقامات جمهوری اسلامی تا چه حد در خواب ناز بودند که اکثر سرداران عالی رتبه ایران را در یک شب از بین بردند.
همچنین همین امروز نیز به جای آنکه سرداران سپاه جلسات خود را زیر زمینهای امن برگزار کنند، همچنان در کمال حماقت در همان دفترهای خود حاضر میشوند و طعمهای راحت برای نیروهای اسرائیلی هستند.
به طوری که به راحتی ۲۰ دانشمند هستهای ایران توسط مزدوران داخلی رژیم اسرائیل ترور شدند. این سطح از حماقت بی سابقه است.
بگذریم و برویم سراغ اینکه چگونه جنگ ایران و اسرائیل میتواند رحمت باشد.
اول و مهمتر از همه اینکه این جنگ میتواند یکبار دیگر منجر به اتحاد بیش از پیش ایرانیان شود. قطعا این مسیر، مسیری آسان نخواهد بود و مستلزم پیدا کردن و نابودی تمام نیروهای مزدور و کسانی خواهد بود که چشم به تجزیه این خاک عزیز دارند.
افراد خودفروختهای که حاضرند پااندازی جهودها را بکنند. افرادی که حاضرند حتی به قیمت کشته شدن ایرانیان خود را تسکین دهند. حتی اگر خودشان هم از بین بروند.
بنابراین لازم است که اطلاعات ایران خودش را جمع و جور کرده و این نیروها را از راه بدر کند. همانطور که صیاد شیرازی در مرصاد پرونده این قرمساقها را پیچید.
اما مساله مهم پس از آن است. اینکه بتوان قرارداد اجتماعی جدید بین ایرانیان امضا کرد. قراردادی که وابسته به تلقی جدیدی از وطن است.
اینجاست که میرسیم به مرحمت دوم این جنگ یعنی انتقال پایتخت و توزیع قدرت در ایران.
در دولت های مدرن، پایتخت نماد عینی توزیع رانت است. جایی است که انواع و اقسام دزدها تولید میشوند. دزدی در دولت مدرن اصلا مساله نیست چرا که کسی که قانون را مینویسد، اجرا میکند و آن را بررسی میکند، فراتر از قانون است و لفظ دزد برای توصیف چنین فردی محلی از اعراب ندارد.
از طرفی یکی از لازمههای تشکیل یک دولت مرکزی، تمرکز قدرت در یک نقطه خاص است. اما از طرف دیگر این مساله میتواند ریسک فروپاشی را بالا ببرد. اگر شما ریسکها را در یک نقطه انباشت کنید، شانس فروپاشی را به راحتی ایجاد کردهاید. مثال بارز آن را در اتفاقات اخیر دیدیم. جایی که تمام فرماندهان در تهران بودند و با یک حرکت تمام آنها ترور شدند.
بنابراین لازم است که توزیع قدرت ایجاد شود. ایدهای که من مد نظر دارم این است که دولت یک پایتخت اداری، یک پایتخت نظامی، یک پایتخت اقتصادی و یک پایتخت سیاسی ایجاد کند. بدین ترتیب شاهد آن خواهیم بود که توزیع قدرت به شکل مطلوبی انجام شود.
اینجاست که می رسیم به تلقی جدید از وطن. این تلقی از وطن باید وابسته به منافع جمعی نه فقط ایرانیان بلکه همسایگان ایران نیز باشد و علی القاعده با ایجاد یک مفهوم عام از وطن (نه مفهومی فاشیستی از ایران و نه مفهومی مذهبی از تشیع) میتوان به چنین امری نزدیک شد.
البته بنده متوجه مشکلات این نگاه هستم. خصوصا اینکه بسیاری از افراد در منطقه با دیده تردید به این مساله نگاه خواهند کرد. اما اجازه دهید در این مورد بعدا در پادکست فینسوف صحبت کنم.
بنابراین از نظر من این جنگ میتواند نوعی رحمت باشد. به شرطی که حین و پس از آن به خوبی مدیریت شود.
دولت میتواند با جیره بندی مواد غذایی مشکل مواد غذایی را پیش از حاد شدن آن کنترل کند. همینطور میتوان و باید مشکل بنزین را نیز رفع کرد.
میتوان با مشارکت مردم تعاونیهایی برای ساخت کالاها، توسعه زیرساختها و… ایجاد کرد.
میتوان با مشارکت مردم و آموزش آنها کارگاههایی برای توسعه زیرساختهای نظامی کشور ایجاد کرد.
بسیاری از اقداماتی که میتواند در این شرایط رخ دهد و همه آنها تنها با تثبیت دوباره قرارداد اجتماعی حکومت با مردم، ایجاد مفهومی جدید از وطن، توزیع قدرت در کشور و … انجام پذیر است.
و در نهایت هیچکدام از این اتفاقات ممکن نبود که در شرایط عادی رخ دهد. تنها با جنگ امکان پذیر بود.