در این نوشتار قصد دارم وضعیت کشورها در خاورمیانه، برگهایی که میتوانند بازی کنند و همینطور استراتژی بهینه آنها را بررسی کنم.
در این میان به بررسی کشورهای ایران، آمریکا، اسرائیل، روسیه و چین میپردازم. قطعا بازیگرهای دیگری نیز وجود دارند اما آنها از اهمیت پایینتری برخوردارند.
ایران:
قطعا ایران ضعیفترین کشور از میان کشورهایی که بررسی میکنیم، ایران است. اما این بدان معنا نیست که شکست ایران بدیهی است.
ایران از منظر پدافندی ضربه سهمگینی خورده است. اما همچنان برگهایی برای بازی کردن در اختیار دارد.
یکی از این برگها، وابستگی تمام طرفین به نفت خاورمیانه است. اگرچه بارها گفتهام که ایالات متحده دیگر اهمیتی به نفت خاورمیانه نمیدهد اما همچنان قیمت نفت خاورمیانه میتواند از منظر افزایش بار بدهی دولت آمریکا برای این کشور مهم باشد.
برگ دیگری که ایران در اختیار دارد، موقعیت جغرافیایی بسیار مطلوبی است که تقریبا حمله زمینی را غیرممکن کرده است. اگرچه باید به یاد داشت که حمله زمینی همچنان از روی میز طرف غربی برداشته نشده است.
حمله از طرف افغانستان، کردستان عراق و همینطور آذربایجان همچنان وجود دارد. اما نباید ریسک جنگ داخلی را بیش از حد پایین در نظر گرفت. قطعا سناریوی مورد علاقه طرف غربی جنگ داخلی است.
استراتژی بهینه برای ایران همچنان ادامه بازدارندگی محدود است. در کنار آن اعاده مشروعیت داخلی و امضای پیمان نامههای دفاع جمعی میتواند اقدام مهم بعدی باشد.
اما از نظر شخص بنده هیچ چیز به اندازه بمب اتم نمیتواند بازدارندگی ایران را احیاء کند. ممکن است استراتژی ایران این باشد که بند غروب برجام فعال شده و پس از آن بتواند با کمک روسیه و چین از صدور قطعنامه جدید در شورای حکام جلوگیری کند که البته مشخص شده است که این مساله ایده خوبی نخواهد بود.
به طور کلی ایران امروز برگهای زیادی برای بازی کردن ندارد و شاید بمب اتم آخرین مهره از بازی ایران پیش از فروپاشی باشد. (البته گزینههایی مانند حسن روحانی و حسن خمینی نیز کم از فروپاشی نخواهند داشت.)
اسرائیل:
اسرائیل توانسته است به پیروزیهای چشمگیری دست پیدا کند. اسرائیل نه تنها اراضی بسیار خوبی را در لبنان و سوریه ضمیمه خاک خود کرده است بلکه توانسته است با حمله به ایران قدرت موشکی و هستهای ایران را نیز به عقب براند.
اگرچه در این مسیر حجم عظیمی از مشروعیت خود را از دست داده است اما هژمونی رسانهای اسرائیل و به طور کلی غرب نشان داده است که میتوانند بدون مشروعیت نیز به کار خود ادامه دهند.
اسرائیل تقریبا تمام اسرای خود در دست حماس را کشت که نشان میدهد برای رسیدن به آن سرزمین موعود هیچ خط قرمزی نمیشناسد.
با این همه هنگامی که کشوری به چنین نقطهای میرسند دچار رخوت و عدم انعطاف میشوند. امروز اسرائیل تصور میکند میتواند با یک حمله دیگر کار ایران را تمام کند.
اسرائیل دو استراتژی بهینه را دنبال خواهد کرد. اول درگیر کردن ایالات متحده و ایران در نبرد زمینی و دوم تلاش برای تجزیه ایران.
درگیر کردن ایران و ایالات متحده در نبرد زمینی بهترین استراتژی برای اسرائیل است. پس از این اتفاق ایران شدیدا تضعیف خواهد شد و از طرف دیگر شاهد آن خواهیم بود که ایالات متحده نیز مجبور به خروج از منطقه است.
یکی از کشورهایی که توانسته است اسرائیل را محدود کند، ایالات متحده است. چرا که ایالات متحده به عنوان هژمونی جهانی علاقهای به قدرتگیری قطبهای مختلف ندارد و در نبودش، قطبهای مخلف سریعا قدرت میگیرند.
به عنوان مثال هنگامی که دست ایالات متحده از جهان برداشته شود، در شرق آسیا چین و ژاپن هژمون خواهند شد. در غرب اروپا آلمان، در شرق اروپا روسیه، در آمریکای جنوبی برزیل و در خاورمیانه اسرائیل.
بنابراین ایالات متحده تلاش خواهد کرد که با محدود کردن این قدرتها اجازه ندهد کشورهای دیگر ابرقدرتیاش را به چالش بکشند.
اسرائیل نیز به خوبی این مساله را میداند و یک ایران تجزیه شده در کنار خروج ایالات متحده از منطقه بهترین سناریویی است که میتواند برای اسرائیل رخ دهد.
ایالات متحده:
برای ایالات متحده عدم دستیابی ایران به بمب اتم، در کنار ادامه جریان نفت سناریوی بهینه است. در مورد برگهای ایالات متحده هیچ محدودیتی نمیتوان تصور کرد. ایالات متحده حتی میتواند به ایران با بمب اتم حمله کند. (اگرچه شاید این محدودیت توسط روسیه به این کشور تحمیل شود چرا که اگر ایالات متحده از بمب اتم استفاده کند، روسیه نیز حق چنین استفادهای را در اوکراین پیدا خواهد کرد)
اما سناریوی بهینه برای ایالات متحده این است که بدون درگیر شدن (یا با کمترین درگیری) برنامه موشکی، هستهای و محور مقاومت ایران را از بین ببرد.
با این همه بخشی از دولت ایالات متحده از افزایش کنترل شده قیمت نفت استقبال میکند. این افزایش نه تنها منجر به رونق نفت شیل آمریکا خواهد شد بلکه منجر به کنترل بیشتر بر چین به عنوان نزدیکترین تهدید هژمونی آمریکا نیز میشود.
این مساله نیز با تنش کنترل شده در خاورمیانه به رخ میدهد.
روسیه:
روسیه در مواجهه با جنگ بین ایران و اسرائیل رویکردی دوگانه در پیش گرفته است.
از یک طرف خواهان درگیری ایالات متحده در جنگ خاورمیانه است چرا که هرچقدر این کشور در خاورمیانه مشغول باشد، روسیه میتواند زمین های بیشتری در اوکراین از آن خود کند.
از طرف دیگر اگر ایران که یکی از شرکای نزدیک روسیه است، از دست برود، بخش مهمی از سرمایهگذاریهای روسیه در ایران نیز از دست خواهد رفت.
به طور کلی در حال حاضر تمرکز روسیه بر روی جنگ اوکراین است. جنگی که هزینه هنگفتی بر روی دست روسیه گذاشته است. احتمالا به زودی روسیه مجبور خواهد شد از این جنگ خارج شود (به هر شکلی) و شاید پس از آن انگیزه بیشتری برای مداخله در خاورمیانه داشته باشد.
چین:
چین اگرچه هرگز درگیر مناقشات خاورمیانه نبوده است (به خاطر یک قرارداد نانوشته با ایالات متحده) اما قطعا مهمترین بازیگر بازی است.
چین ایدههای مهمی برای آینده منطقه دارد و هرگز نمیخواهد ایالات متحده در این منطقه مسلط باشد چرا که نتیجه تسلط آمریکا را دیده است.
چینیها میدانند که استراتژی اول و مهمترین اولویت دولت ایالات متحده مهار چین است. بنابراین تمام تلاش خود را خواهند کرد تا از این مسیر فرار کنند.
درگیر کردن توانمندیها و بودجه ایالات متحده در خاورمیانه یکی از بهینهترین استراتژیهای چین است. اما این درگیری نباید به گونهای باشد که مستقیما به چین ضربهای وارد کند یا چین را وارد درگیری کند.
چینیها اگرچه برای هر سناریویی آمادهاند اما ترجیح می دهند از مهمترین ابزارشان یعنی تجارت استفاده کنند. چینیها پیش از هر چیز تاجرند و این به آنها ابزار قدرتمندی میدهد.
با این همه، طی دههها ایران نشان داده است که علاقهای به حرکت به سمت چین ندارد مگر زمانی که واقعا مجبور باشد (درست مانند اکنون که مشاهده کرده است واقعا مجبور است.)
ایران چه باید بکند؟
ایران ابزارهای زیادی ندارد. همچنین تضاد بسیار زیادی که در دل حاکمیت وجود دارد، قطعا فضا را تنگتر خواهد کرد.
امروزه بسیاری از افرادی که در دل حاکمیت هستند، منافع زیادی از جاسوسی برای اروپا و آمریکا دارند. این مساله میتواند جلوی هرگونه حرکت به سمت اتمی شدن ایران را بگیرد.
از طرف دیگر همین امروز افرادی مانند حسن روحانی و حسن خمینی در حال اندازه کردن لباس رهبری برای خودشان هستند. افرادی که احتمالا حتی در حال رایزنی با طرف آمریکایی هستند تا در صورت انتخاب آنها در کسوت رهبری، ایران مستعمره آمریکا و زیر نظر اسرائیل باشد.
به طور کلی در حال حاضر با وضعیت سختی روبرو هستیم. باید دید در ادامه چه اتفاقی رخ میدهد، اما بهترین کار این است که همه منتظر وقوع جنگ داخلی و جنگ زمینی باشند.