امروز بسیاری از افراد ما را از ایجاد ابرتورم در کشور میترسانند. ابرتورمی به سبک آرژانتین یا جمهوری وایمار که منجر به رشد روزافزون قیمتها شد. اما چگونه ابرتورم در جمهوری وایمار رخ داد؟ این سوالی است که احتمالا همه از خودشان میپرسند.
معمولا گفته میشود که تولید بیرویه اسکناس منجر به ابرتورم در جمهوری وایمار شده بود اما آیا مسئولین آلمانی اینقدر احمق بودند و نمیدانستند که نباید اینقدر پول چاپ کنند؟ قطعا نه. در ادامه به بررسی رخدادهای پس از سقوط امپراتوری آلمان میپردازم.
تشکیل جمهوری وایمار
در سال ۱۹۱۸، پس از شکست آلمان در جنگ جهانی، امپراتوری آلمان سقوط کرد و جمهوری وایمار شکل گرفت. شکل گیری جمهوری وایمار اینگونه بود که طبق اصول ۱۴ گانه ویلسون، ایالات متحده تنها با یک حکومت دموکراتیک در آلمان مذاکره میکرد.
در اکتبر ۱۹۱۸، فرماندهان ارتش مانند هیندنبرگ و لودندورف از قیصر ویلهلم خواستند که دولتی مبتنی بر پارلمان تشکیل دهد تا مسئولیت شکست بر عهده سیاستمداران دموکراتیک بیفتد.
در نهایت امپراتوری دموکراتیکتر شد اما هنوز قیصر در راس قدرت بود. اما اوضاع آنقدر که قیصر تصور میکرد تحت کنترل نبود. انقلاب کمونیستی در روسیه به آلمان نیز نفوذ کرده بود و شوراهای کارگری در آلمان قدرت گرفته بودند. در نوامبر همان سال شورشهای گستردهای در المان رخ داد.
در نهایت قیصر که میترسید کشته شود به هلند فرار کرد و هرگز بازنگشت. در ۹ نوامبر ۱۹۱۸، فیلیپ شایدمان از حزب سوسیال دموکرات آلمان SPD که هنوز هم در قدرت المان حاضر است اعلام جمهوری کرد.
پس از یک دوره درگیری که به کشته شدن روزا لوکزامبورگ و کارل لیبنکنشت، رهبران کمونیست منجر شد، حزب سوسیال دموکرات آلمان توانست قدرت را در اختیار بگیرد.
به خاطر آنکه در برلین درگیریها بسیار زیاد بود، مجلس به شهر وایمار در تورینگن منتقل شد تا قانون اساسی جدید را تصویب کند. به همین خاطر به آن جمهوری وایمار گفته میشود.
متاسفانه به خاطر آنکه قانون اساسی به درستی تنظیم نشده بود (به خاطر گروه های ذینفوذ بسیار زیاد و همینطور عجله زیاد از ترس کودتا) سیستمی انتخاب شد که منجر به ائتلافهای ضعیف شد. ائتلافهایی که نمیتوانستند برای تعیین خط مشیها به اجماع برسند.
معاهده ورسای
در معاهده ورسای جمهوری آلمان مسئول کامل جنگ جهانی اول شناخته شد و مقرر شد که این کشور ۱۳۲ میلیارد مارک طلا غرامت پرداخت کند.
این رقم آنقدر زیاد است که باور نخواهید کرد. هر مارک طلا تقریبا ۰.۳۶ گرم طلا در خود دارد. ۱۳۲ میلیارد مارک طلا به معنای آن است که آلمان باید بیش از ۴۷ هزار تن طلا به عنوان غرامت میپرداخت.
اگر این مقدار را به رقم طلای امروز محاسبه کنیم یعنی غرامت المان چیزی حدود ۴ تریلیون دلار آمریکا است. در واقع کشورهای پیروز جنگ از آلمان خواسته بودند که ۲۵ درصد از کل ذخایر رسمی طلای جهان یا ۱۵ برابر ذخایر کنونی طلای آمریکا را به عنوان غرامت بپردازد. بدیهی است که چنین غرامت سنگینی هرگز پرداخت نمیشد که نشد.
در دوران استاندارد طلا کشورها نمیتوانستند هر میزان که بخواهند کسری بودجه داشته باشند. چرا که کسری بودجه دولت منجر به فرار سرمایه میشد و سریعا حساب جاری را منفی میکرد.
با این همه، جمهوری وایمار باید بین دو موضوع تعادل برقرار میکرد اول پرداخت منظم غرامت به پیروزان جنگ و همینطور پرداختهای دولت برای جلوگیری از شورشهای داخلی خصوصا شورش کمونیستها و کارگران.
بین سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۲ تورم آرام اما فزاینده بود. دولت تا حدود خوبی قیمتها را کنترل کرده بود اما تورم همچنان رو به رشد بود.
دولت وایمار برای پرداختها مجبور بود به طور مکرر اسکناس بیشتری چاپ کند و همینطور برای دریافت طلا به منظور پرداخت غرامت نیز مجبور به چاپ پول بیشتری بود.
متفقین فشار وارد میکنند
در سال ۱۹۲۲، چند پرداخت آلمان عقب ماند و فرانسه و بلژیک تهدید به اقدام علیه این کشور کردند. این مساله منجر به سقوط سنگین ارزش مارک در بازارهای جهانی شد.
دولت مجبور شد برای پرداخت غرامتها اسکناس بیشتری چاپ کند که این مساله منجر به شتاب گرفتن تورم شد.
دولت مجبور شد چاپ پول برای پرداخت غرامت را متوقف کند زیرا تورم به طور مرتب افزایش یافته و خود منجر به بدتر شدن اوضاع میشد.

دولت وایمار شروع به مذاکره برای ایجاد زمان استراحت در بین پرداختها شد اما این مساله توسط فرانسه و بلژیک رد شد. در نهایت بلژیک و فرانسه در ژانویه ۱۹۲۳ اقدام به حمله به آلمان کرده و منطقه صنعتی روهر، قلب اقتصاد آلمان را اشغال کردند.
دولت آلمان منفعلانه تلاشی برای مقاومت نکرد و کارگران نیز دست از کار کشیدند.
فرانسه و بلژیک تهدید کردند که تا زمانی که پرداختها از سر گرفته نشود از روهر خارج نخواهند شد. از طرفی آلمان نیز بدون تولیدات صنعتی توانایی صادرات و در نتیجه پرداخت غرامت نداشت.
در آلمان شایعه قحطی مطرح شد در نتیجه بسیاری از مردم شروع به خرید کالا کردند. این مساله منجر به کمبود گسترده مواد غذایی شد.
از این نقطه دیگر تولید مارک آلمان توسط دولت منجر به رشد قیمت نشد. بلکه عدم پذیرش مارک توسط مردم بود که منجر به کاهش ارزش آن میشد و تنها دولت بود که با کاهش ارزش به دنبال آن حرکت میکرد.
بی اعتقادی مردم به اسکناسهای دولت به حدی رسید که روزانه دستمزد میگرفتند و همان لحظه آن را هزینه میکردند چرا که ممکن بود چند ساعت دیگر بیارزش شود.
دولت نیز به صورت ۲۴ ساعته چاپخانهها را فعال نگه داشته بود تا تنها بتواند به تقاضای مردم برای پول در گردش پاسخ دهد. در این نقطه دولت ابدا به دنبال این نبود که حقوقها را پرداخت کند چرا که بسیاری از کارمندان و کارگران از قبل اعتصاب کرده بودند. بلکه تنها به دنبال آن بود که تقاضای پول در گردش را پاسخ دهد.
تحولات آنقدر سریع رخ داد که هیچکس هیچ ایدهای برای توقف آن نداشت. در سپتامبر ۱۹۲۳ دولت المان سقوط کرد. در اکتبر کمونیستها در زاکسن و تورینگن کودتا کردند و نازیها در مونیخ برنامه کودتا را پیریزی کردند.

در ماه نوامبر دولت مارک پیشین را بیارزش اعلام کرد و مارک رنتن (مارک رانتی) را جایگزین آن کرد. این پول بر پایه زمین های کشاورزی و صنعتی ارزشگذاری میشد.
با معرفی مارک رنتن و بازگشت اعتماد مردم به پول جدید، بلافاصله تورم متوقف شد.
برنامههای آمریکا برای بهبود وضعیت اقتصادی آلمان
دموکراتهای آلمانی پس از کنترل تورم به سراغ برنامههای مالی برای بازنگری در برنامههای اقتصادی و همینطور غرامتهای جنگی کردند.
در کمیته بین المللی متشکل از نمایندگان کشورهای آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و بلژیک برنامهای به ابتکار بانکدار و سیاستمدار آمریکایی چارلز جی داوز مصوب شد. مطابق این برنامه مقرر شد فرانسه و بلژیک از روهر خارج شوند.
غرامت سالانه لغو شد و به جای آن سال اول تنها یک میلیارد مارک طلا غرامت تعیین شد و این رقم پس از پنج سال به ۲.۵ میلیارد مارک میرسید.
این رقم بسیار کمتر از ۱۳۲ میلیارد مارک اولیه بود و نهایتا رقم غرامت آلمان به ۵۰ میلیارد مارک طلا کاهش یافت.
همینطور ایالات متحده در ازای دریافت بخش مهمی از صنایع و حق امتیازهای برداشت معادن آلمانی، ۸۰۰ میلیون مارک طلا (عمدتا از طریق بانکهای خصوصی مانند جی پی مورگان) به آلمان وام داد.
همینطور آمریکاییها کنترل بانک مرکزی آلمان را از دولت این کشور خارج کردند. درآمدهای خاص مانند مالیات بر واردات و درآمدهای راه آهن مستقیما برای پرداخت غرامت تعیین شد.
آمریکا ورشکسته میشود
بین سالها ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۹، جمهوری وایمار دورانی طلایی را طی میکند. مارک رانتن با رایش مارک جایگزین میشود. رشد اقتصادی مناسب و همینطور بهبود وضعیت تراز تجاری با کمک وامهای آمریکایی رخ میدهد. اما این وضعیت چندان ادامه نمییابد.

مهمترین مشکل جمهوری وایمار این بود که دولتها ائتلافهای قدرتمند تشکیل نمیدادند. در کل دوره جمهوری وایمار همواره مشارکت بالا بود اما این مشارکت بالا به سختی منجر به یک ائتلاف قدرتمند میشد.
با بحران مالی سال ۱۹۲۹، آمریکاییها تقاضای وامهای خود را میکنند و یکبار دیگر آلمان در تله بدهی گرفتار میشود.
سرمایهگذاری خارجی به سرعت قطع شد که این مساله منجر به رکود گسترده شد. در همان سال ۱۹۲۹ نزدیک به ۱.۳ میلیون نفر در آلمان بیکار شدند.
این رقم تا سال ۱۹۳۲ به ۶ میلیون نفر یا ۳۰ درصد از کل نیروی کار رسید.
آلمان وارد عصر ائتلافهای ضعیف شد. برونوینگ، فون پاپن، فون شلایشر پشت سر هم آمدند و رفتند بدون اینکه بتوانند اکثریت قاطعی از پارلمان را همسو کنند.
در نهایت پاول فون هیندنبرگ با استفاده از ماده ۴۸ قانون اساسی اعلام وضعیت اضطراری کرد و حکومت را به ریاستی تغییر داد.
در سال ۱۹۳۲، حزب نازی المان با کمک تبلیغات خیابانی هوشمند (با کمک یوزف گوبلز) توانست بیش از ۲۳۰ کرسی رایشتاگ (یا ۳۷.۴ درصد از کل آرا را به دست آورد.
در ابتدای سال ۱۹۳۳، هیتلر نخست وزیر شد. هیندنبرگ تصور میکرد که میتواند با نخست وزیری هیتلر از او استفاده کند تا برنامههای اصلاحی خود را پیش ببرد.
چند هفته بعد و پس از آتش سوزی رایشستاگ، ماده اضطراری تصویب و احزاب مخالف دولت ممنوع اعلام شدند. در مارس ۱۹۳۳ قانون تفویض اختیارات تصویب شد و دیکتاتوری حزب موجود در آلمان تثبیت شد.
در اوت ۱۹۳۴ با مرگ ناگهانی هیندنبرگ ۸۴ ساله، هیتلر خود را فرمانده اعلی خواند.
در واقع آنچه که منجر به ابرتورم و در نهایت سقوط جمهوری وایمار بود، نه چاپ بیرویه پول و نه دولتمردان احمق بود. بلکه منطق سرد مصرف کنندگان بود.
همواره به خاطر داشته باشید که تورم بیش از آنکه یک پدیده پولی باشد، پدیدهای مالی و سیاسی است. همانطور که یکبار دیگر در مورد جمهوری وایمار دیدیم، چاپ پول در آن دوران بیش از آنکه منجر به تورم شود، دنبال کننده تورم بود.
هنگامی که مردم به پول اعتمادی ندارند و بلافاصله اقدام به خرج کردن آن میکنند این مساله به خودی خود منجر به تورم خواهد شد و سیاستگذار برای ساده کردن معاملات مجبور به چاپ پولهای بیشتر و درشتتر است.
امروز کمتر کسی است که ابرتورم در جمهوری وایمار را به خاطر چاپ پول یا چاپ نقدینگی بداند بلکه تقریبا همه متفق هستند که تورم در جمهوری وایمار به خاطر غرامتهای سنگین جنگی و همینطور حمله فرانسه و بلژیک به این کشور بود.
جالب بود
ممنون که وقت گذاشتی