هر چند سال یکبار، بازارها دلبستهی چیزی تازه میشوند. گاهی انرژی پاک، گاهی رمزارز، گاهی سهام فناوری یا بازار مسکن. اما امروز در مقطع نادری هستیم که هر سه روند به ظاهر همزمان پیش میروند — ولی در جهتهای مخالف.
طلا در قلههای تاریخی معامله میشود، بیتکوین به طرز عجیبی در اوج تاریخی خود آرام گرفته، و همان کسانی که دو سال پیش موج انقلاب هوش مصنوعی را نادیده گرفتند، حالا آن را «حباب» مینامند.
وسوسهانگیز است که همهی این پدیدهها را زیر چتر واحدی به نام «سفتهبازی» ببینیم، اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، ماجرا پیچیدهتر از یک حباب ساده است. آنچه در حال وقوع است، بازآرایی تازهای از اقتصاد جهانی است؛ نوعی چرخش بهسمت ارزشهای بنیادینتر: امنیت، حاکمیت، و مقیاسپذیری.
امروز وقتی طلا بالا میرود، دیگر کمتر کسی آن را به تورم ربط میدهد — طلا حالا شاخص ترس است.
بدهی جهانی از ۳۰۰ تریلیون دلار فراتر رفته، بانکهای مرکزی در سکوتی محتاطانه برای کاهش نرخ بهرهای آماده میشوند که پیشتر گفته بودند هرگز رخ نخواهد داد، و فضای ژئوپلیتیکی جهان در آستانهی هرجومرجی دائم است. از اوکراین گرفته تا خاورمیانه و دریای چین جنوبی، نااطمینانی تبدیل به وضعیت پیشفرض جهان شده است.
در چنین شرایطی، طلا فقط یک دارایی نیست؛ بلکه پناهگاه روانی است. نه سود میدهد، نه نوآوری دارد، نه وعدهی رشد. اما در عوض چیزی عرضه میکند که این روزها کمیابتر از هر چیز دیگر است: اعتماد.
در جهانی که اعتماد به دولتها، ارزها، و حتی دادهها در حال فروپاشی است، همین اعتماد است که به طلا قدرت میدهد.
بانکهای مرکزی این واقعیت را بهتر از هر کسی میدانند. آنها سیزده سال پیاپی خریدار خالص طلا بودهاند — در سکوت، بیهیاهو، و در حالی که ما مشغول بحث دربارهی نرخ بهره بودیم. آنها با این کار در حال کاهش تدریجی وابستگی به دلار و تنوعبخشی به ذخایر ارزی خود هستند. برای بسیاری از کشورها، طلا نوعی بیمه است؛ بیمهای در برابر تسلیحشدن نظام مالی جهانی.
برای سرمایهگذاران، رشد طلا یادآوری میکند که در اقتصاد دیجیتال امروز، داراییهای فیزیکی و محدود هنوز جای خود را دارند.
اما نکتهی جالب ماجرا در همین جاست: هر چه قیمت طلا بالاتر میرود، نشان از کاهش اعتماد به سایر داراییها دارد. و درست در همین نقطه مسیر روایت تغییر میکند — چون در حالی که طلا از ترس تغذیه میکند، رونق هوش مصنوعی از ایمان و باور نیرو میگیرد.
در واقع رشد قیمت طلا نشان از این روایت دارد که در جهان ترس حاکم شده است در حالی که رشد سهام مرتبط با هوش مصنوعی نه تنها این روایت را نقض میکند، بلکه نشان میدهد حداقل بخشی از سرمایهگذاران روایت ایمان به ساختارهای مالی آمریکا را باور دارند.
اینجا جایی است که باید اپوخه کردن را تمرین کنیم.
طلا؛ پناهگاه جاودانه در جهانی پرریسک
افزایش قیمت طلا در سال ۲۰۲۵ نشاندهندهی بازگشت بیاعتمادی به سیستم مالی جهانی است. این فلز گرانبها در ماههای اخیر از مرز ۴۳۰۰ دلار عبور کرده و برخی تحلیلگران از امکان رسیدن به سطح ۵۰۰۰ دلار تا پایان سال سخن میگویند. اما برخلاف موجهای هیجانی معمول، این رشد ناشی از «ترس کوتاهمدت» نیست؛ بلکه ریشه در روندی عمیقتر دارد: فروپاشی اطمینان به پول فیات و سیاستهای بدهیمحور دولتها.
در دهه گذشته، بانکهای مرکزی در سراسر جهان داراییهای خود را متنوع کردهاند. هند، روسیه، چین، ترکیه و حتی لهستان خرید طلا را بهطور بیسابقهای افزایش دادهاند. چین بهویژه از طلا نه فقط به عنوان ذخیرهی ارزی، بلکه بهعنوان «سلاح مالی در برابر تحریمهای غرب» استفاده میکند. این روند، طلا را از کالایی صرفاً سرمایهای به ابزار ژئوپلیتیکی بدل کرده است.
طلا، برخلاف بیتکوین، نیازی به اعتماد به شبکه یا فناوری ندارد. ارزش آن، حاصل پنج هزار سال سابقهی اعتماد جمعی است. به قول یکی از تحلیلگران بانک ساکسو:
«طلا نیازی ندارد که بهروز شود. فقط کافی است بماند.»
بیتکوین؛ داراییای که هنوز بالغ نشده است
در همین حال، بیتکوین که روزی به عنوان «طلای دیجیتال» معرفی میشد، در مقایسه با درخشش طلا عملکردی خنثی داشته است.
دلایل این رکود چندوجهی است. از یکسو، جریان ورودی سرمایه از صندوقهای ETF بیتکوین پس از هیجان اولیه کاهش یافت. سرمایهگذاران نهادی، که ابتدا با اشتیاق وارد شدند، حالا با احتیاط بیشتری عمل میکنند؛ چراکه بیتکوین هنوز فاقد «پشتوانه سیاسی یا نظارتی» است.
از سوی دیگر، رشد نرخهای بهره واقعی در آمریکا باعث شد هزینهی نگهداری داراییهای غیربهرهزا مثل بیتکوین بالا برود. طلا در چنین شرایطی با «اعتماد تاریخی» خود دوام میآورد، اما بیتکوین هنوز چنین سابقهای ندارد.
نکتهی مهمتر این است که بیتکوین برخلاف طلا، در لحظات بحران ژئوپلیتیکی هنوز نقش پناهگاه امن را ایفا نکرده است. وقتی درگیریها در شرق آسیا شدت گرفت یا اوراق قرضه آمریکا افت کرد، سرمایه بهسوی طلا و ین رفت — نه بهسوی رمزارزها.
با این همه بیت کوین همچنان در بالای ۱۰۰ هزار دلار قرار دارد که نشان دهنده آن است که حداقل بخشی از سرمایهگذاران که میتوانند در آینده بیشتر نیز بشوند، به روایت بیتکوین ایمان دارند.
حباب هوش مصنوعی؟ یا آغاز یک نظم جدید؟
برخلاف طلا و بیتکوین که اخیرا از سقف تاریخی خود کاهش یافتند، بازار سهام بهویژه در بخش فناوری همچنان در حال رشد است. بسیاری از منتقدان این رشد را «حباب هوش مصنوعی» میدانند، اما دادهها تصویر متفاوتی ارائه میدهند.
در نیمه نخست سال ۲۰۲۵، بخش اعظم رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا ناشی از سرمایهگذاری در مراکز داده، تراشههای پردازشی و زیرساختهای نرمافزاری مرتبط با هوش مصنوعی بوده است. شرکتهایی مانند انویدیا، مایکروسافت و آمازون به تنهایی نزدیک به ۴۰ درصد از رشد بازار سهام را رقم زدهاند.
به گفتهی جیسون فورمن، اقتصاددان دانشگاه هاروارد، اگر سرمایهگذاری در این حوزه را حذف کنیم، رشد واقعی اقتصاد آمریکا تقریباً به صفر میرسد.
اما با اینهمه لزوما همهچیز «حبابی» نیست. برخلاف حبابهای گذشته، شرکتهای امروز سود واقعی، جریان نقدی بالا و کاربردهای روزافزون دارند. به تعبیر مقالهی والاستریت ژورنال، این شاید نه یک حباب، بلکه «جهش بهرهوری ساختاری» باشد — شبیه انقلاب الکتریسیته یا اینترنت.
واگرایی بزرگ: سه جهان، سه منطق متفاوت
۱. طلا در حال رشد است چون بیاعتمادی به سیستمهای مالی سنتی افزایش یافته است.
۲. بیتکوین درجا میزند چون هنوز نتوانسته اعتماد سیاسی و نهادی جلب کند. با این همه هنوز در سقف تاریخی خودش است.
۳. بازار سهام فناوری میدرخشد چون اقتصاد جهانی در حال بازتعریف ساختار تولید و بهرهوری است.
این سه مسیر متفاوت، نشانهی «واگرایی بزرگ» هستند — دورهای که در آن سرمایه دیگر بهصورت همزمان به یک دارایی خاص سرازیر نمیشود، بلکه بر اساس سطح اعتماد، سیاست و فناوری تقسیم میشود.
در نهایت سرمایه باید یک مسیر را انتخاب کند، اما اینکه در نهایت به کدام مسیر باور میکند، این چیزی است که میتواند آینده بشر را شکل دهد.
چه چیزی آینده را تعیین میکند: سیاست، بهره یا فناوری؟
در اقتصاد امروز، مسیر آینده را دیگر یک متغیر واحد تعیین نمیکند. سیاستهای پولی، رقابتهای ژئوپلیتیکی و انقلاب فناوری، همزمان اما در جهتهای متفاوت عمل میکنند. این همان نقطهای است که واگرایی به اوج خود میرسد.
طلا از «بیاعتمادی سیاسی» تغذیه میکند، بیتکوین قربانی «ابهام نظارتی» است و سهام فناوری بر بستر «اعتماد به نوآوری» رشد میکند. هر سه جریان، بازتاب واکنش بشر به یک پدیدهاند: دگرگونی مفهوم ارزش.
بازگشت سیاست به مرکز اقتصاد
دههی گذشته شاهد تضعیف نقش دولتها در بازارها بودیم. اما حالا سیاست دوباره به مرکز بازی برگشته است.
از تصمیمهای فدرال رزرو گرفته تا سیاست صنعتی چین، از جنگ اوکراین تا محدودیتهای صادرات تراشه به شرق آسیا — همه و همه تعیین میکنند که کدام دارایی رشد میکند و کدام سقوط.
در این فضای پرتنش، طلا تبدیل به نماد «بیطرفی ژئوپلیتیکی» شده است. کشورهایی که روابط سیاسی پرتنشی با غرب دارند، مثل چین و روسیه، ذخایر طلای خود را افزایش دادهاند تا در برابر تحریمها مصون بمانند.
به قول تحلیلگر مؤسسه RBC Capital:
«در جهانی که دلار به ابزار سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده، طلا تنها دارایی واقعاً غیرسیاسی است.»
چرا بیتکوین هنوز نتوانسته جای طلا را بگیرد
بیتکوین با وعدهی آزادی از کنترل دولتها متولد شد، اما در عمل هنوز به بلوغ اقتصادی نرسیده است.
قیمت آن بهشدت به سیاستهای مالی آمریکا وابسته مانده و هرگونه تغییر در جریان نقدینگی بانک مرکزی مستقیماً روی آن اثر میگذارد. در حالی که طلا، حتی در دوران رکود یا بحران بدهی نیز جایگاه خود را حفظ میکند.
همچنین بخش بزرگی از تقاضای بیتکوین از سوی سرمایهگذاران خرد و سفتهبازان کوتاهمدت است، نه بانکهای مرکزی یا صندوقهای ذخیره. همین موضوع مانع از تبدیل شدنش به «پناهگاه رسمی سرمایه» شده است.
«بیتکوین شاید دیجیتال باشد، اما هنوز فاقد حافظه تاریخی است.»
آیا حباب هوش مصنوعی خواهد ترکید؟
پرسش بزرگ بازارها این است که آیا رشد حیرتانگیز سهام فناوری سرانجام متوقف خواهد شد یا نه؟
تاریخ نشان میدهد هر جهش فناوری بزرگ — از راهآهن تا اینترنت — در نهایت با اصلاح قیمتی همراه بوده است. اما تفاوت امروز در این است که هوش مصنوعی، برخلاف فناوریهای گذشته، در حال تولید بازدهی واقعی است.
شرکتها از کاهش هزینه، افزایش بهرهوری و رشد درآمد ناشی از هوش مصنوعی خبر میدهند. این یعنی بخشی از رشد کنونی، نه حبابی بلکه بنیادی است.
با این حال، بازار به طرز خطرناکی متمرکز شده است: هفت شرکت بزرگ اکنون بیش از ۵۰٪ ارزش کل شاخص نزدک را در اختیار دارند — عددی که یادآور اوج حباب داتکام است.
به بیان سادهتر:
«اگرچه هوش مصنوعی جهان را متحول خواهد کرد، اما این به آن معنا نیست که همهی سهام مرتبط با آن نیز سودآور خواهند بود.»
به نظر شما کدام روایت در نهایت غالب خواهد شد؟


