چگونه تکرار یک ایده توسط عوام، راه را برای چپاول بانک آینده باز کرد؟

78
0

برای درک اینکه چگونه بانک آینده شکل گرفت و ایجاد شد، باید بازگردیم به ابتدای دهه ۹۰، زمانی که اقتصاد ایران غرق در رکود شد. تحریم‌های اقتصادی و عدم اطمینان هم در آینده سیاسی و هم در آینده اقتصادی رکود عمیقی در اقتصاد شکل داده بود.

وقایع سال ۸۸ در ادامه به ظهور داعش انجامید و پس از آن تغییر دولت منجر به اخراج و زندانی شدن بسیاری از تکنوکرات‌های دولت احمدی نژاد شد. از بابک زنجانی تا محسن پهلوان (پدیده شاندیز) فضایی را ایجاد کرد که تکنوکرات‌ها دیگر رغبتی برای شروع کار و توسعه آن نداشتند.

هرکس که فضای ابتدای دهه ۹۰ را به خاطر داشت می‌ترسید که شاید با تغییر دوباره دولت همان پاکسازی علیه خودش انجام شود. این مساله رکود را عمیق‌تر کرد.

اما با خروج عده‌ای، عده‌ای دیگر ظهور می‌کنند. در این فضا، بانک آینده شکل گرفت. در برهه‌ای بانک مرکزی هیچ نظارتی بر بانک‌ها نداشت و بانک‌ها بدون حساب می‌توانستند از بانک مرکزی اضافه برداشت داشته باشند.

این وضعیت به گونه‌ای بود که بانک‌ها تنها کافی بود به بانک مرکزی درخواست برای برداشت وجوه ارسال کنند، بانک مرکزی بدون هیچ گونه پرس و جویی این مبلغ را پرداخت می‌کرد. این مساله منجر به آن شد که در فاصله چند سال نسبت نقدینگی به پایه پولی به رقم بی سابقه ۸ برسد. رقمی که به طور متوسط و برای یک اقتصاد سالم باید حوالی ۱.۵ تا ۲.۵ باشد.

اما در دهه ۱۳۹۰، برای برهه‌ای روایت از روایت تورم، به روایت رکود تغییر پیدا کرد. طوری که هرسال روحانی را با این خبر خوش می‌دیدیم که می‌گفت «ما از رکود عبور کردیم» و این گزاره هرسال تکرار می‌شد.

در همین فضا بود که بانک آینده با یک ایده ناب وارد شد. ایده این بود که بانک آینده می‌تواند با خلق نقدینگی یک مگاپروژه ایجاد کند تا اقتصاد از رکود خارج شود.

در واقع این دیدگاهی کینزی است. از نظر کینز، در زمانه رکود، دولت می‌تواند با خلق نقدینگی و انبساط مالی مگاپروژه‌هایی را احداث کرده و پیگیری کند. بدین ترتیب پول وارد اقتصاد می‌شود و چرخ اقتصاد به حرکت در می‌آید. مگاپروژه‌هایی مانند آنچه در زمانه روزولت در روزگار نیودیل انجام شد، از همین قسم پروژه‌های موفق بود.

اما در کنار آن روایت دیگری نیز در جریان بود مبنی بر اینکه هرکاری که دولت می‌کند، علی القاعده بد است. بنابراین این مگاپروژه‌ها نباید توسط دولت پیگیری شود. اینجا بود که پروژه ایران مال روی میز سیاستگذار قرار گرفت.

پروژه‌ای که قرار بود یک پروژه بلندپروازانه باشد در دوره‌ای که دولت‌های ایران پس از برج میلاد، پروژه بلندپروازانه دیگری را پیگیری نکرده بودند.

ایران مال قرار بود نمادی از کارایی دولت باشد اما امروز به چیزی تبدیل شد که هیچ دولتی آن را گردن نمی‌گیرد.

در واقع ایران مال و پروژه‌هایی مانند ایران مال که همگی در گوشه‌ای خاک می‌خورند (و تنها تورم ناشی از خلق نقدینگی آنها به جیب مردم مستضعف می‌رود) نماد انگاره‌ای هستند که گویی هرکاری که دولت می‌کند اشتباه است و هرکاری که بخش خصوصی می‌کند کاملا درست است. (آن هم بخش خصوصی وابسته و سیاسی)

سوالی که پیش می‌آید این است که چه کسی و با چه ارتباطاتی توانسته است چند هکتار زمین را در وسط بیابان از آن خود کند. مجوزهای منابع طبیعی را چه کسانی و با چه ارتباطاتی ارائه کردند؟

چگونه است که برای بیش از ۱۰ سال هیچکس صحبتی در مورد اضافه برداشت بانک آینده نکرده است؟

تنها یک فقره جریمه ایران مال، ۳۰۰ میلیارد تومان بوده است. این رقم جریمه چگونه پرداخت شده است؟

چگونه ایران مال توانسته است مجوز‌های شهرداری را دریافت کند و چه کسانی پشت پرده بودند؟

قطعا درون پرونده ایران مال، پرداخت رشوه به وزیر و وکیل و قاضی و دادستان وجود دارد. همه می‌دانند که پرونده ایران مال یک پرونده کاملا سیاسی است. کما اینکه پرونده خود بانک آینده نیز کاملا سیاسی است. (و همانطور که مارکس می‌گفت، کل اقتصاد هم سیاسی است و زاییده آن چیزی است که طبقه حاکم می‌خواهد)

بنابراین پیگیری چنین سوالاتی قطعا ما را به جوابی نمی‌رساند و تنها عصبانیت ما را بیش از پیش می‌کند.

اما درسی که ما از این پرونده می‌گیریم این است که مانند طوطی هر آنچه که ایده‌های طبقه حاکم است، تکرار نکنیم. اگر به جای ایران مال، یک مگاپروژه دیگر در ابعاد پارس جنوبی روی میز سیاست‌گذار بود، امروز ما کمبود گاز نداشتیم. اگر یک پروژه برای نوسازی سیستم برق‌رسانی روی میز سیاست‌گذار بود، امروز با قطعی برق مواجه نبودیم.

درسی که از بانک آینده می‌گیریم این است که طبقه حاکم می‌خواهد ایده‌های خود را بر عوام مسلط کند و با استفاده از خود آنها، آنها را استثمار کند. نباید چنین اجازه‌ای به آنها داد.

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn