با ذکر صمیمانه درودها به پیشگاه مردی که خادم الرضا بود و در روز ولادت آن حضرت کام خود را به شیرینی شهادت خدمت شیرین دید.
پیش از ورود به مقاله لازم است توضیحاتی در زمینه وضعیت جامعه، اقتصاد و سیاسی در ایران ارائه کنم. توضیحاتی که یک فرد با سواد سیاسی متوسط مانند من ممکن است آنها را ببیند و متوجه شود اما افرادی که سر در جیب معاش دارند و به درگیریهای روزمره زندگی میپردازند، احتمالا یا آنها را نمیبینند، یا فرصت بررسی ندارند و یا علاقهای به آن ندارند.
وضعیت جامعه ایران پس از یک دهه رکود اقتصادی، به درجهای از فروپاشی سیاسی و اخلاقی رسیده است که حاضر است هر کسی را مقصر وضعیت بشمارد. به طور کلی کاپیتالیسم از آنجا که هر لحظه انسان را مقصر مشکلات خود میداند، انسان را در یک سرزنش دائمی قرار میدهد. این سرزنش زمانی که منفجر شود، انگشت اتهام را به سمت هرکسی که در راس امور است، نشانه میرود.
فردی را تصور کنید که به طور مداوم به او بگویند که اگر موفق شدی خودت شدهای و اگر شکست خوردی، خودش شکست خوردهای. پر واضح است که در سیستم سرمایهداری، کمتر از ۵۰ درصد افراد موفق خواهند شد. (چون سرمایه در اقتصاد محدود است از نظر آماری به قضیه نگاه کنید)
بنابراین همواره شکست خوردگان اقتصاد در اکثریت هستند. این اکثریت در لحظهای دیگر انگشت اتهام را به خود نمیگیرند بلکه به سمت دولت میگیرند. به طور کلی در سیستم سرمایهداری هرکس موفقیت خود را به عقل معاش خود و توانایی ذهنی خود نسبت میدهد و شکست خود را به دولت. این وضعیت در دنیای پست مدرن نمود بیشتری دارد.
هنگامی که همه دولت را مقصر جلوه دهند، حال آماده خواهند بود تا به کسی که کیش شخصیت دارد پناه ببرند. کسی که میتواند با ابزارهای تبلیغاتی، رسانهای و فن سخنوری بسیار بالایی که دارد، تودههای ناراضی را گرد خود جمع کرده و آنها را برای اهداف خود بسیج کند.
هنگامی که در سال ۱۴۰۰ شهید رئیسی انتخاب شد، بسیار خوشحال شدم. دلیل این امر آن بود که برخلاف گزینههای احتمالی (مانند زاکانی، قالیباف و…) رئیسی کیش شخصیت نداشت. حتی انتظار من برای جانشینی رئیسی به عنوان رهبر آینده نیز بر همین اساس استوار بود.
موفقیت کسانی که کیش شخصیت دارند، مانند پینوشه، هیتلر، استالین، کیم جونگ اون، مائو و حتی در ایران هاشمی رفسنجانی و رضاخان میرپنج، هرگز اتفاقات خوبی را رقم نزده است.
البته که این افراد باعث رشد اقتصادی خواهند شد، البته که منجر به توسعه اقتصاد میشوند اما تلهای که ایجاد میکنند، پس از مرگشان منجر به تضعیف شدید فضای سیاسی و دموکراسی در کشور خواهد شد.
امروز کمتر کسی تصور میکند پس از شهادت آیت الله رئیس کشور به وضعیت نابسامان دچار میشود. چرا که این فرد در اطراف خود حلقهای از افراد را گرد نیاورد که در نبودش، کارها انجام نشوند. در حالی که در نبود هاشمی و رضا خان دیدیم که چه بر سر جامعه آمد و اطرافیانی که این دو تن در گرد خود آورده بودند چه بلایی به سر جامعه آوردند.
بنابراین جامعه در حال حاضر و با توجه به آنکه هر لحظه احتمال دارد یک غم دیگر بر پیکره سیاسی ایران وارد شود، در نقطه خطرناکی ایستاده است. پس از سال ۱۴۰۰ امید داشتم که وضعیت سیاسی ایران برای ده سال پایدار باقی خواهد ماند اما امروز از هر لحظه دیگری جنگ، آشوب و حمله نظامی نزدیکتر است.
ما در وضعیت خطرناکی قرار گرفتهایم که در آن احتمال هر رخدادی وجود دارد. دیگر ماندن در پیله بی خیالی و امید به آنکه شرایط با اقدامات سیاستگذاران حل میشود، امیدی واهی است. اگر از این انتخابات کسی مانند روحانی یا هاشمی یا احمدی نژاد یا زاکانی یا قالیباف خارج شود، مشخص نیست چه بر سر جامعه ایران خواهد آمد.
به طور معمول افرادی که کیش شخصیت دارند، به راحتی میتوانند در شرایط کنونی جامعه را به سمت یک جنگ منطقهای سوق بدهند. چرا که این جامعه آمادگی آن را دارد که بدون پرسش پشت سر کسی که ادعا میکند راه را بلد است، راه بیفتد.
رئیسی چنین شخصیتی نبود. اما فرد دیگری که از صندوقها بیرون میآید قطعا چنین کسی خواهد بود. این نگرانی من نسبت به آینده است. تنها امیدم این است که از این انتخابات به صورت کاملا اتفاقی فرد صالحی خارج شود.
در حال حاضر گزینهها برای انتخابات زیاد نیستند. زاکانی به طور قطع یکی از گزینهها است که با توجه به عملکردش در شهرداری گزینه جدی خواهد بود. جلیلی بعید است که شرکت کند، اما قاضی زاده احتمالا شرکت خواهد کرد. (گزینه مطلوبی است استعداد آن را ندارد که از مدار خارج شود. اما توانایی مدیریت دولت را ندارد.)
رسایی نیز بعید است که شرکت کند و همینطور بعید است که رای بیاورد.
سعید محمد گزینه مطلوب بعدی است. اما اگرچه توانایی مدیریت دارد اما ذهنیت مهندسی شده دارد.
در طرف اصلاحات آذری جهرمی به احتمال زیاد گزینهای خواهد بود که مطرح میشود. اگرچه اصلاحات نشان داده است که همواره غافلگیری دارد. جمعیت رای دهنده اصلاح طلبها به آنها اجازه چنین غافلگیریهایی میدهد. چرا که اصلاح طلبان بدون فکر و بررسی به هرکس که حزب معرفی کند، چشم بسته رای خواهند داد و با این ادعا خود را راضی میکنند که بین «بد و بدتر بد را انتخاب کردیم» و نهایتا اگر واقعا این رای «بدتر» بود انتخابات بعدی برای جبران مافات رای نمیدهند.
اما احزاب راست در ایران چنین امکانی ندارند و مجبور هستند در بین کسانی که تا اکنون انتخاب شدهاند، کسی را انتخاب کنند.
در بین احزاب مستقل نیز میتوان از سعید شعرباف اسم برد.
به هر حال تمام آنچه که در اینجا میآید در حد گمانهزنی است و باید تا زمان شروع ثبت نام که تا ۲۰ روز دیگر اعلام خواهد شد، منتظر ماند. با این حال، آینده روشنی برای جامعه پیشبینی نمیکنم.
کسانی که از گذشته نوشتههای من را دنبال میکنند میدانند که من چنین پیشبینیهای سیاهی را تنها سه بار انجام دادم، زمستان سال ۸۹ و تابستان سال ۹۶ و بهار سال 98 هر سه بار روزهای خوبی را پشت سر نگذاشتیم. اما امیدوارم اینبار بتوانیم دور گردون را بگردانیم.
[…] پس از شهادت رئیس جمهور چه میشود و چرا نگرانم؟ […]