هیچوقت به کتاب هایی که ترند شده اند دید خوبی نداشته ام. دلیل هم دارد چرا که تجربه چنین به من ثابت کرده است. اغلب کتاب های ترند شده را که خوانده ام، یا بعد از خواندنش افسوس خورده ام که چرا وقت خود را با خواندن این کتاب هدر داده ام و یا اینکه بعدها که کتاب های بهتری در همان زمینه مطالعه کرده ام متوجه شدم که می توانستم از آن وقتم به شیوه ی بهتری استفاده کنم.
اما مردی به نام اوه با تمام کتاب های ترند شده فرق دارد. این کتاب به صورت فاجعه باری خوب است. آنقدر خوب که نمیتوان روی آن ایراد گذاشت و حتی نمیتوان به ایرادهایی که روی آن میگذارند ایراد گفت. جایی کسی ایراد گرفته بود که نکته ی اخلاقی و اجتماعی از این کتاب نگرفته است. اولا باید به این دوست عزیز گفت اگر به دنبال تعمق و تفکر هستی کتاب های سارتر را بخوان اما اگر منظورت پیام های اخلاق و اجتماعی است، این رمان که سرتاسر اجتماعی است و در آن ارزش هایی مانند امید به زندگی، کمک به هم نوع، دوستی و صمیمیت، مسئولیت پذیری، وطن دوستی، فرهنگ کار تیمی و… بارها و بارها ارج نهاده شده است دیگر چه چیز باید بگوید تا شما راضی شوید. (البته اگر منظورتان یک جمله ی تاثیر گذار است که آن را توئیت کنید یا در کنار استوری اینستاگرام منتشر کنید و پز شبه روشنفکری بدهید. درست است! حق با شماست این کتاب چیزی ندارد.)
در زمینه ی ادبیات و نثر نیز کتاب فوق العاده زیباست. چالش هایی که اوه با مرد کامپیوتر فروش با احمق بلوند با پوتین زمستانی با پروانه با گربه و با هرکس دیگر که می بیند ایجاد میکند به خوبی و زیبایی تصویر شده اند. شخصیت پردازی نیز یکی از نقاط قوت داستان است همچنین نباید از ترجمه ی زیبای خانم تیمورازف چشم پوشی کرد که به خوبی این کتاب را که می توان حدس زد ترجمه افعال در آن بسیار سخت است به خوبی ترجمه کرده است. (شاید یکی از دلایل موفقیت این کتاب نیز همین ترجمه ی خوب باشد که توانسته است به خوبی طنز داستان را از دل رمان زبان اصلی بیرون بکشد)
خلاصه که آنقدر از خواندن این کتاب لذت برده ام که نمیتوانم چیزی در وصف آن بگویم. تنها کتابی که می توانم با این کتاب مقایسه کنم کتاب تورتلیا (یا تورتیا) فلت نوشته ی جان اشتاین بک هست. در اینجا خواندن هر دوی این کتاب ها را به شما توصیه می کنم مطمئنم از هر دوی آنها لذت خواهید برد.