کتاب نان و شراب و دنباله آن کتاب دانه زیر برف از ایگناسیو سیلونه، یکی از کتاب های معروف در ادبیات ایتالیا است. کتاب از این منظر که بسیاری از رسم و رسومات ایتالیایی ها را عنوان میکند و با نگرش مذهبی مردم این کشور در کمتر از ۱۰۰ سال پیش ما را آشنا میکند، بسیار کتاب مهم و جالبی است اما هنگامی که نوبت به جذابیت نوشتار می رسد، تبدیل به یک کتاب کسل کننده و شعارزده می شود.
توصیفات و شعارهای نویسنده آنقدر زیاد است که گاهی ریتم داستان کاملا افت می کند به طوری که به سختی می توان برای ادامه داستان ترغیب شد. همچنین از آنجایی که دیالوگ ها به گویش های مختلف عنوان شده، مترجم ترجیح داده تمام دیالوگ ها را به زبان فارسی معیار ترجمه کند که این مساله باز هم منجر به افت کیفیت نوشتار شده است.
اما در مورد محتوا. داستان در مورد یک جوان آزادی خواه است که پس از سرگردانی در کشورهای اروپایی به کشور خود باز می گردد تا با حکومت فاشیستی مبارزه کند. اما حکومت از وجود وی باخبر شده و ماموران حکومتی برای دستگیری اش به تعقیب وی می پردازند. جوان برای فرار از دست ماموران به کوه های یخ زده آلپ پناه می برد. معشوقه جوان که دلباخته اش شده به دنبال او می رود اما گرگ ها دخترک را دوره کرده و از هم می درند. (اسپویلر آلرت) این جا کتاب نان و شراب تمام می شود.
در کتاب دانه زیر برف ما خانواده اشرافی همان جوان را میبینیم. پدر جوان یک سروان ایتالیایی در جنگ با وحشی های جنوبی (لیبیایی ها) بوده و یکی از فئودال های ایتالیایی بوده است. مادربزرگ مالک فعلی املاک خانواده است. در این کتاب ما به خوبی گذار ایتالیا از فئودالیسم به سمت یک حکومت مدرن را مشاهده می کنیم. طوری که ارباب ها به تدریج بی قدرت شده و جای آنها را ماموران حکومتی می گیرند. املاک اربابی توسط دولت مصادره شده و دیگر حتی مقام اربابی (دون، دوک، کنت و…) در حال برچیده شدن است. برچیده شدنی که بر خلاف تصور عموم چندان هم با حمایت مردم نبوده است. در جایی دونا ماریا وینچنزا، مادر بزرگ شخصیت اصلی برای ارائه شهادت به ژاندارمری می رود و باید در کنار رعیت ها بنشیند. خود دنا ماریا وینچنزا این اجبار را نوعی امتحان الهی می داند که باید از آن سربلند بیرون بیاید (که این گونه هم می شود) اما برای سایر رعایا بسیار عجیب است که چگونه یک اشراف زاده کنار رعیت ها برای ادای شهادت حاضر می شود. یکی از افراد می گوید. «این همان عدالتی است که فاشیست ها از آن دم می زنند. چون نمی توانند همه را اشراف زاده کنند، باید اشراف زاده ها هم رعیت شوند»
مشابه چنین مساله ای در زمان اصلاحات ارضی در ایران نیز رخ داد. رعیت ها از اقدام شاه برای توزیع زمین های تحت مالکیت خوانین نه تنها استقبال نکردند بلکه دستاویزی شد علیه خود حکومت شاه.
در پایان کتاب نان و شراب و دانه زیر برف اگرچه کتاب های خسته کننده و سخت خوانی هستند اما می توانند به ما در داشتن دیدی بهتر نسبت به کشور ایتالیا و همینطور تحولات سیاسی- اجتماعی این کشور در اوایل قرن بیستم کمک کند.
عالی
ممنون