رمان های سفارشی در دنیا زیاد هستن. بعضی از سفارشی نویس ها هم به میل خودشون سفارشی مینویسن. بارنز از این جمله نویسنده هاست به همین خاطره که بارنز رو درک نمیکنم. رمان هیاهوی زمان به معنای واقعی کلمه هیچ چیز نداره. نه تاریخه (که مشخصا توسط نویسنده تحریف شده چون کتاب یک کتاب داستانیه. نه رمانه. که به خاطر حجم زیاد اطلاعاتی که داده میشه خسته کننده است.
رمان بین همه چیزه و نتونسته هیچ چیز باشه. مطلقا یک کتاب بی سر و ته که میخواد بگه آره استالین بده ما خوبیم.
اصلا با کتاب ارتباط برقرار نکردم و به سختی تونستم دو فصلش رو تموم کنم و فصل آخر رو نخونده رها کردم.
این کتاب رو میتونم با کتاب تو در قاهره خواهی مرد دکتر صدر مقایسه کنم. اون کتاب هم سعی میکرد با حقنه کردن داده ها شما رو مجاب کنه که دارید یک کتاب تاریخی میخونید از طرفی نمی خواست زیر تیغ تیزبین تاریخ نگار ها بره. بنابراین به داستان نویسی اکتفا کرد.
این اولین مواجهه ام با جولین بارنز هست و امیدوارم آخرینش نباشه.