با روی کار آمدن دولت آقای پزشکیان دوباره گمانهزنیها در مورد لغو تحریمها بالا گرفته است. در این مقاله قصد دارم یکبار برای همیشه به این توهم پاسخ دهم که تحریمهای آمریکا قابل لغو است.
در واقع ساختار تحریم آمریکا به گونهای است که امکان لغو تحریمها به صورت بالمره و یکباره وجود ندارد بلکه تنها میتوان آنها را بلاموضوع کرد.
ساختار تحریمها اینگونه است که در مجلس نمایندگان آمریکا یک قانون تصویب میشود. به عنوان مثال قانون کاتسا (CAATSA) را در نظر بگیرید. این قانون به طور همزمان علیه برنامه هسته، موشکی و نظامی ایران تصویب شد و از طرف دیگر از رئیس جمهور آمریکا میخواست که تحریمهایی علیه برنامه فضایی، موشکی، سایبری، هستهای، نظامی، رسانهای و…. روسیه وضع کند.
از طرفی در همین قانون تصریح شده است که تحریمهایی برای مقابله با برنامه هستهای کره شمالی وضع کند.
در آن زمان سر و صدای بسیار زیادی در ایران بلند شد و گفته شد که دولت آمریکا باید قانون کاتسا را لغو کند. در حالی که این قانون اگرچه به صراحت از ایران اسم برده است اما تنها ایران را درگیر نکرده بود.
این قانون کل اروپا را به خاطر برنامه انتقال گاز از روسیه به اروپا درگیر کرد و حتی آلمان و فرانسه این قانون را غیرقابل اجرا دانستند.
هند به خاطر خرید سامانه اس-۴۰۰ و اندونزی به خاطر خرید هواپیماهای سوخو تحت تحریم ایالات متحده قرار گرفتند. این قانون حتی ترکیه را درگیر خودش کرد و چند نهاد این کشور تحت محدودیت قرار گرفتند و در پاسخ نیز ترکیه از قرارداد خرید هواپیماهای فانتوم خارج شد.
بنابراین این تصور که دولت ایران میتواند با مذاکره با دولت ایالات متحده تحریمها را لغو کند، خیالی باطل بوده و هست. حتی زمان ریاست جمهوری حسن روحانی نیز این خیال، خیالی باطل بود و بسیاری از افراد این هشدار را داده بودند.
چرا که قانونی که در مجلس نمایندگان تصویب میشود، باید اجرا شود و وزیر خزانهداری آمریکا موظف است هر هفته روز جمعه در ساعت مشخصی از روز، فهرست افرادی را که تحریمهای ایالات متحده را نقض کردهاند، منتشر کرده و آنها را تحت تحریم درآورد. در غیر این صورت وزیر خزانهداری به مجلس نمایندگان اظهار شده و باید پاسخگو باشد.
بسیار بدیهی است که این خیال خامی است که تصور کنیم دولت ایران توانایی مذاکره با مجلس نمایندگان برای لغو قانون کاتسا را دارد. از نظر قانونی تنها یک راه برای لغو تحریمها علیه ایران وجود دارد و آن این است که دولت ایران یک شکایت نامه تنظیم کرده و به عالیترین مقام قضایی آمریکا یعنی دیوان عالی کشور ارسال کند و در آن به صورت قانونی اثبات کند که تحریمهای ایالات متحده مغایر با قوانین اساسی این کشور است و دیوان عالی نیز رای به لغو تحریمهای بدهد. کاری که بسیار سخت و تقریبا ناشدنی است چرا که همانطور که گفته شد، در قوانینی مانند کاتسا تنها نام ایران وجود ندارد بلکه تحریمهایی علیه روسیه و کره شمالی نیز وجود دارد.
قوانینی مانند کاتسا به دولت ایالات متحده ابلاغ میشود و دولت نیز به وزیر خزانهداری ابلاغ میکند. وزیر خزانهداری نیز نهادها، افراد و شرکتهایی که مشمول این تحریمها هستند اعلام و تحریم میکند. در واقع دولت در این جریان صرفا اجرا کننده کار است. در مورد قانون کاتسا، چنان اجماعی در سنا و مجلس نمایندگان وجود داشت (تنها ۲ رای مخالف و ۹۸ رای موافق در سنا) که حتی اگر بر فرض محال ترامپ قصد وتو کردن آن را داشت، وتو بی اثر میشد.
بنابراین هرکس به شما گفت که دولت میخواهد یا میتواند تحریمها را لغو کند. مطمئن باشید یا انسان بینهایت احمقی است یا مشخصا انسان منتفعی است که قصد پروپاگاندا دارد. تحریمها لغو نخواهد شد. حتی در مورد برجام هم مجلس نمایندگان آمریکا قصد لغو آن را داشت و دموکراتها تنها با فیلیباستر کردن توانستند مانع لغو برجام شوند.
فیلیباستر یا اطاله بررسی روشی است که در آن اعضا آنقدر بررسی یک قانون را طول میدهند که طرف مقابل از تصویب قانون منصرف شود. در این روش نطقها آنقدر طولانی هستند که تمام وقت مجلس به نطقها میگذرد. طرف مقابل تنها در صورتی که بتواند با اکثریت مطلق رای به کفایت بررسی بدهد، میتواند از فیلیباستر جلوگیری کند. در غیر این صورت باید تن به سازش داده و از تصویب قانون منصرف شود.
جایگزین لغو تحریمها چیست؟
پس باید چکار کرد؟ آیا باید با تحریمها بسازیم؟ خیر.
برای لغو تحریمها ابتدا باید وابستگی اقتصاد به تحریمها را کاهش داد. در زمان مذاکرات هستهای در دولت حسن روحانی، شاهد آن بودیم که هربار دولت انتظار نرمش از حاکمیت (مجلس و رهبری) داشت، با سیگنالهایی نظیر از بین رفتن مذاکرات جامعه را به صورت روانی درگیر میکرد.
در حالی که اگر دولت به دنبال امتیاز گرفتن از طرف مقابل است، باید نشان دهد که جامعه و اقتصاد در برابر تحریمها مقاوم شده است. به همین خاطر بود که در سه سال دولت آقای رئیسی و دو سال آخر محمود احمدی نژاد، مذاکرات پنهانی انجام میشد.
از طرفی، دولت باید فهرستی از خواستههای خود تهیه کند. فهرستی که کامل و مشخص بگوید کدام بخش از تحریمها در قبال کدام بخش از برنامه هستهای یا نظامی حذف میشوند.
یکی از مشکلاتی که برجام داشت و به همین خاطر هرگز به نتیجه نرسید این بود که تیم مذاکره کننده هیچگونه درکی از مقتضایت جهان نداشتند. آنها نمیدانستند که در حال دادن چه امتیازاتی هستند و در قبال آن چه چیزهایی میگیرند.
کاهش برنامه هستهای در مقابل کاهش یا لغو تحریمها یعنی شما در حال دادن امتیازاتی مشخص و قابل پیگیری هستید در حالی که امتیازاتی مشخص دریافت نمیکنید. به همین خاطر است که در اردیبهشت سال ۹۵، هنگامی که آقای سیف، رئیس وقت بانک مرکزی به نیویورک میرود تا از خزانهداری آمریکا تقاضای باز شدن خطوط اعتباری داشته باشد، وزیر خزانهداری پس از دو ساعت بحث و گفتگو (و شاید دادن امتیازاتی که مشخص نیست چه بود) به وضوح اعلام میکند که برجام به ایران اجازه دسترسی به شبکه پولی متعلق به آمریکا (سوئیفت) را نمیدهد. شبکهای که بدون آن عملا رفع تحریمها بی معناست.
از طرفی بازگرداندن تحریمهای آمریکا علیه ایران در کمتر از ۲۴ ساعت قابل انجام بود، اما بازگرداندن امتیازاتی که ایران به طرف غربی ارائه کرده بود بیش از ۲ سال طول کشید. آن هم به خاطر قانون راهبردی مجلس بود وگرنه دولت حتی در دولت ترامپ هم نمیخواست برنامه هستهای ایران به حالت قبل بازگردد. (معلوم نیست چرا)
بنابراین دولت نباید به دنبال لغو تحریمها باشد بلکه باید به دنبال بهرهمندی از کاهش تحریمها باشد. گزارههایی که ایران باید در نظر بگیرد اینگونه است: فروش روزانه یک میلیون بشکه نفت خام به فلان پالایشگاه در چین، در قبال کاهش سطح ذخیرهسازی اورانیوم به فلان مقدار و هزینه پول به دست آمده برای خرید دارو، نهاده دامی و غذا از فلان کانال.
کاهش سطح غنیسازی اورانیوم به فلان سطح در ازای فروش فلان مقدار گاز به بهمان کشور.
در این حال، در صورتی که یک ماه شاهد بد عهدی طرف آمریکایی باشیم، طرف ایرانی در کمتر از چند ماه میتواند سطوح غنیسازی خود را افزایش دهد. بنابراین برخلاف برجام انگیزه کمی برای طرف آمریکایی وجود دارد که از معاهده خارج شود.
همچنین در این حالت هیچ نیازی به مذاکره آشکار با طرف آمریکایی وجود ندارد بنابراین سرریز درگیریهای سیاسی به جامعه وارد نمیشود و جامعه را وارد تشنج نمیکند.
از طرفی برخلاف برجام، مذاکره به این شیوه نیاز کمی به مداخله مجلس نمایندگان آمریکا دارد و تنها نیاز به تایید دو دولت است.
نکته مهم این است که حتی با تغییر دولت چه در ایران و چه در آمریکا برای طرف ایرانی تفاوتی ایجاد نمیشود. حتی اگر دولت آمریکا بدعهدی کند، طرف ایرانی میتواند از معاهده خارج شود بعلاوه که طرف آمریکایی برخلاف برجام، از چنین معاهدهای به راحتی نمیتواند خارج شود، چرا که منافع همسایگان ایران را نیز در نظر گرفته است.
در کنار این تلاشها برای مذاکرات، میتوان روشهایی با کمک چین و روسیه در پیش گرفت که به طور کلی نیاز به سیستم پرداخت ایالات متحده کاهش یابد یا کلا حذف شود. (اگرچه دولت فعلی به چنین راهکارهایی اعتقاد ندارد بنابراین از آن میگذریم.)
عالی
بسیار عالی
مرسی که وقت گذاشتی
جالب بود
حاج احمد عالی بود
ماشاالله به تحلیلت و دانشت
قربونت لطف داری