این گزاره که «نه ببین اینبار فرق میکنه» گزارهای نام آشنا برای همه ماست و خود من به شخصه زمانی که با این گزاره مواجه میشوم، مابقی حرفها را نمیشنوم. اما شما صبر کن با بگویم چرا فکر میکنم که اینبار فرق میکند.
برای اینکه ببینیم چرا ترامپ نمیتواند مانند دور اول و خصوصا سال ۹۷ بر اقتصاد ایران تاثیر بگذارد، باید به همان سال ۹۷ بازگردیم. در سال ۹۷ صادرات نفت ما متنوع بود به طوری که چین تنها ۲۴ درصد از نفت ایران را وارد میکرد. هند ۱۸ درصد، کره جنوبی ۱۴ درصد، ایتالیا ۷ درصد، ترکیه ۹ درصد، فرانسه، ژاپن و امارات نیز ۵ درصد از کل صادرات ۲.۱۳ میلیون بشکهای ایران را در سال ۹۶ بر عهده داشتند. اما امروز مهمترین وارد کننده نفت ایران چین و مقداری هم هند است که هر دو کشور در مقابل هر گونه تحریم مقاوم هستند.
نکته بعدی این است که پس از برجام، اگرچه بسیار اندک اما به هرحال معاملات ایران با کشورهای بسیار زیادی از جهان آزاد شده بود و ترامپ فضای زیادی برای اعمال محدودیت داشت. فضایی که به سرعت بسته شد.
نکته نهایی اینکه تنها تحریمهای ترامپ نبود که منجر به فاجعه سال ۹۷ شد. بلکه ترکیب تحریمهای ترامپ با معجزه جهانگیری (ارز ۴۲۰۰) و بعد اتفاقات FIU در دوبی بود که منجر به نابود شدن ارزهای ذخیره کشور و در نهایت تورم سرسام آور دولت روحانی شد. (در این مورد قبلا در کانال تلگرام صحبت کردهام) بنابراین این که تمام اتفاقات سال ۹۷ را به ترامپ نسبت بدهیم، نادیده گرفتن زحمات دولت روحانی است.
اما در دنیا نیز اتفاقات بسیار زیادی رخ داده است. مهمترین اتفاق بحران کرونا است. در واقع همانطور که پیشتر گفتهام، بیماریهای همهگیر همواره در طول تاریخ باعث سقوط امپراتوریها شده است و به نظر میرسد کرونا، طاعون امپریالیسم امریکا است.
در حال حاضر ایالات متحده در یک دایلما افتاده است. برای ایالات متحده به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت، قطعا نفت گران قیمت به صرفه است. اما به عنوان یکی از بزرگترین مصرف کنندگان نفت، به دنبال نفت ارزان قیمت است.
همچنین ایالات متحده در یک نبرد ایدئولوژیک با بزرگترین وارد کننده نفت یعنی چین قرار دارد. این به معنای آن است که هرچه قیمت نفت افزایش یابد به نفع ایالات متحده در این جبهه است.
اما افزایش قیمت نفت، با وجود آنکه مازاد بسیار زیادی از ظرفیت در بازار وجود دارد کار دشواری است و تنها با تحریمهای گسترده این کار امکان پذیر است.
از طرفی تحریمهای شدید به معنای تخفیف بیشتر توسط چین است، که یعنی چین در این میانه به تحریم ها بیتفاوت خواهد بود. اما افزایش قیمت نفت به معنای افزایش تورم در کشورهای غربی خصوصا در ایالات متحده است که نزدیک به ۲ سال رژیم نرخ بهره بالا را تجربه میکند.
همچنین کشورهای اروپایی مانند آلمان و فرانسه نیز به خاطر افزایش قیمت نفت تحت فشار قرار گرفتهاند و در حال ورود به رکود اقتصادی هستند.
از طرفی ترامپ اعلام کرده است که قصد اعمال تعرفه بر روی کالاهای چینی را دارد. این مساله میتواند باز هم بار تورم را افزایش دهد. بله قطعا بر روی تولید چین تاثیر میگذارد اما بار تورم در ایالات متحده را نیز افزایش خواهد داد که به معنای ماندگاری بیشتر رژیم نرخ بهره بالا و در نتیجه تهدید به رکود اقتصادی در این کشور است.
فراموش نکنید که تولید ناخالص داخلی در ایالات متحده عمدتا با کسری بودجه توسط دولت و همینطور کسری تجاری شدید ایجاد میشود. بنابراین هر تلاشی برای کاهش کسری تجاری یا کسری بودجه توسط دولت، منجر به کاهش تولید ناخالص داخلی این کشور (به صورت اسمی) میشود. بزرگترین تولید آمریکا دلار است و اگر آمریکا بگوید که دلار صادر نمیکند، بدیهی است که تولید ناخالص داخلیاش کاهش مییابد.
پیچیدگی بیشتر میخواهید؟ باشد. ترامپ گفته است که میخواهد تولید نفت را افزایش دهد. جدای از اینکه تولید کنندگان نفت شیل بسیار بعید است که بخواهند تولیدات را افزایش دهند (و در این صورت قیمت تا حوالی سطوحی که برای آنها اقتصادی نیست کاهش پیدا میکند) اساسا خود تولیدات نفت شیل کاهشی شده است. به نظر میرسد که منابع روی سطحی شیل در ایالات متحده تا حد زیادی استخراج شده و آنچه باقی مانده منابع بسیار زیر سطحی است که باید با تکنولوژیهای پیچیدهتری استخراج شوند و قاعدتا هزینه بیشتری خواهند داشت.
بنابراین ایده ترامپ مبنی بر اینکه تولیدات نفت آمریکا افزایش پیدا کند، نیازمند این است که قیمت نفت به سطوح بیسابقهای برسد. مثلا ۱۲۰ دلار به ازای هر بشکه.
فراموش نکنیم که اگر قیمت نفت را به قیمت سال ۲۰۱۸ بسنجیم، قیمت حوالی ۴۰ دلار در هر بشکه است و در این قیمت تولید برای بسیاری از تولیدکنندگان شیل غیراقتصادی است و اکثرا به مدد سوبسیدهای دولتی و ایالتی و البته مدیریت دارایی خود شرکتها هنوز سرپا هستند.
پس برای اینکه قیمت به چنین سطحی برسد چه باید کرد؟ باید یکی دیگر از تولیدکنندگان نفت جهان یعنی عربستان را نیز تحریم کرد.
ایالات متحده قبلا از شر نفت ایران، ونزوئلا، روسیه، لیبی، عراق، سوریه، سودان و بسیاری کشورهای دیگر خلاص شده است. چه چیز باعث شده است که فکر کنیم خلاص شدن از شر عربستان یا امارات برایش مسالهای است.
ترامپ در روز اول تحلیفش عنوان کرد که برای امضای قرارداد تجاری به ریاض سفر خواهد کرد. ریاضی که یک شاه پیر دارد و یک ولیعهد جاه طلب و چندین شاهزاده مدعی. عربستانی که اخیرا چراغ سبزش برای چین یکسره شده است و عربستانی که حتی با نفت ۹۰ دلاری هم نمیتواند بودجه خود را تراز کند.
این عربستان با عربستان سال ۲۰۱۶ که از بهار عربی تازه بیرون آمده بود زمین تا آسمان متفاوت است. این عربستان حالا اعتماد به نفس گرفته و میخواهد آقایی کند. بعلاوه که دیگر پولی ندارد که بخواهد در ایالات متحده هزینه کند.
در پورتفوی صندوق ثروت عربستان امروز تنها ۳ درصد اوراق خزانهداری آمریکا موجود است در حالی که سال ۲۰۱۶ بیش از نیمی از این صندوق را اوراق خزانهداری آمریکا تشکیل میداد. تمام آن پولها صرف پروژه های جاه طلبانه محمد بن سلمان شده است.
بنابراین آن ممه چاق و شیرده را لولو برد. تنها جایی که امروز پول دارد که به آمریکا کمک کند، چین است و چین هم بعید است که اینقدر در برابر آمریکا سخاوتمند باشد.
این تنها بخشی از تفاوتهایی است که جهان طی ۴ سال گذشته به خود دیده است. هنوز در مورد اتفاقاتی که جنگ اوکراین، برگزیت، جنگ غزه، رکود اروپا، بریکس، اوپک پلاس و … ایجاد کردهاند، چیزی نگفتهام.
پس ترامپ هرگز توانایی آن را ندارد که تمام اقداماتی را که مد نظر دارد، پیادهسازی کند.
اما از طرفی دست ایران نیز خالیتر از سال ۲۰۱۶ است. بحرانهای سیاسی، تورم مزمن، بحران مشروعیت، بحران احتمالی جانشینی، بحران منطقهای، بحران انرژی و… همه و همه دست ایران را نیز برای اقدامات بعدی تنگ کرده است.
اما نکته این است که مسئولین ما باید جای دست تنگ و ماتحت گشاد خود را عوض کنند تا مشکلات حل شود.