معرفی کتاب پسااسلامیسم از میلاد دخانچی

65
0

کتاب پسااسلامیسم، کتابی است که توسط میلاد دخانچی نوشته شده است و قرار است به ما بگوید مشکل مملکت ما چیست؟

نویسنده با عاریه گرفتن از فلاسفه مسلمان و متفکران اوایل انقلاب نظیر شریعتی، مطهری و کمی هم سروش سعی می‌کند توضیح دهد که چرا ما به این وضعیت درآمدیم.

بگذارید در ابتدا بگویم که کتاب را نخوانید. کتاب چیز خاصی نمی‌گوید. من لب کلام را در ادامه به شما می‌گویم.

کتاب از یک مقدمه، سه فصل و دو منبر تشکیل شده. در مقدمه یک سری مهملات را تحت عنوان بحث نظری به خورد ما می‌دهد و می‌گوید که هرچیزی متضاد و متکامل خود را دارد. مثلا زن و مرد اگرچه متضاد هستند، اما یکدیگر را تکمیل هم می‌کنند.

در این میان باید عاملی دیگری باشد به اسم تکنیک که این دو امر را به یکدیگر متصل کند و زایش شکل بگیرد. این امر را به تقلید از هایدگر تکنیک می‌نامد.

بعد در مورد فرم و محتوا صحبت می‌کند و اینکه در نهایت تکنیک هست که این دو مورد را به یکدیگر متصل می‌کند.

در فصل دوم تلاش می‌کند تا دو نوع مهم حکومت در طول تاریخ را فرموله کند. نوع اول استیت یا دولت شهر است و نوع دوم قبیله یا ترایبال است.

تفاوت این دو نوع حکومت را اینگونه فرموله می‌کند که در قبیله همه حول یک شحصیت شکل می‌گیرند که پیر قبیله یا شیخ است.

در قبیله همه حول یک فرهنگ واحد جمع می‌شوند در حالی که تکثر فرهنگی در استیت از بین می‌رود.

در قبیله امر و دستور مهم‌تر از قانون است در حالی که در استیت قانون مهم‌تر از امر است.

در واقع هر آن چیزی که من در پادکست فینسوف در مورد تفاوت حکومت ایران (و به طور کلی خاورمیانه) با حکومت اروپا عنوان کردم، دخانچی آن را تحت عنوان حکومت قبیله فرم و استیت فرم فرموله کرده است.

در ادامه دخانچی حرف شاذی می‌زند و می‌گوید که استیت چهار دپارتمان دارد. دپارتمان اصلی آن لیبرالیسم است که وظیفه کارایی استیت را برعهده دارد. دپارتمان دوم کمونیسم است که وظیفه انباشت نیروی انسانی یا بهبود وضعیت کارگر را بر عهده دارد. دپارتمان بعدی لویاتانیسم است که وظیفه سرکوب را برعهده دارد و امنیت را تضمین می‌کند و در نهایت دپارتمان آنارشیسم است که اجازه می‌دهد آزادی‌های مردم تهدید نشود.

در فصل سوم می‌گوید که در تاریخ ایران ما عموما قبیله فرم بودیم و هرگز به استیت مدرن آنگونه که غرب اروپا به آن رسید، نرسیدیم.

دلیل این مساله آن است که ما یا اساسا وارد استیت مدرن نشدیم یا هنگامی هم که شدیم سعی کردیم دپارتمان‌های آن را نابود کنیم.

این تبیین به نظرم به طور کلی مردود است چرا که از یک نگاه ساده‌انگارانه ناشی می‌شود که تصور می‌کند می‌توان با چهار مولفه ساده دلیل موفقیت استیت در اروپا و عدم موفقیت آن در سایر نقاط را توضیح داد.

  نقد و معرفی کتاب دوبلینی‌ها از جیمز جویس

در ادامه به اسلامیسم می‌پردازد و می‌گوید که اسلامیسم چیز خوبی بود که توانست اسلامیت و ایرانی بودن را با هم مخلوط کند. اما سپس نئو اسلامیست ها آمدند و همه چیز را خراب کردند.

این همان چیزی است که اگر چند مناظره از دخانچی را دیده باشید، مدام تکرار می‌کند و انگار حرف تازه‌ای ندارد که بزند. مصباحی بود و ملت را اخراج کرد و الی آخر.

فصل چهارم هم در مورد جمهوری اسلامی صحبت می‌کند که او نیز با حذف دپارتمان‌های مختلف استیت مدرن مانند لیبرالیسم و کمونیسم مانع شکل‌گیری یک استیت مدرن و کارآمد شد.

همینطور در مورد رویارویی استیت و گاورمنت هم شطحیاتی گفته شد که کاملا مردود است.

دخانچی اصولگرایان را نماینده استیت یا حاکمیت معرفی کرده و اصلاح طلبان را نماینده گاورمنت یا دولت. این ارتباط احتمالا به این خاطر است که اصلاحات تنها توانسته است که در دولت خود را نشان دهد و حتی در مجلس نیز به ندرت موفقیتی کسب کرده است.

اما این مساله نیز ساده سازی است. اصلاحات در مهم‌ترین ارکان‌های اقتصادی و اجتماعی نظام حضور فعال دارند. در واقع همین که ما تصور می‌کنیم استیت یا حاکمیت متعلق به یک حزب است (در حالی که اگر تعداد نمایندگان هر دو حزب را در جایگاه‌های کلیدی حساب کنیم متوجه احمقانه بودن این دیدگاه می‌شویم.) نشان می‌دهد که اصلاحات تا چه حد در ارکان رسانه‌ای کشور نفوذ دارد که می‌تواند چنین تلقی‌ای را جا بیندازد.

اما جدای از آن حتی لازم نیست عقل داشته باشیم که بدانیم وقتی یک نیروی سیاسی می‌تواند دولت را به دست آورد، قطعا نیروهای سیاسی و اقتصادی قدرتمندی پشت آن حضور دارند که وظیفه تامین مالی و همینطور افراد لازم برای پر کردن جایگاه‌ها را ایفا می‌کنند.

بنابراین چنین شطحیاتی ناشی از عدم دانش نویسنده از ساختار اقتصاد سیاسی ایران است. دلیل اینکه اصلاحات می‌تواند بر لبه منافع ملی کشور حرکت کند این حقیقت است که چارچوب‌های منافع ملی و حاکمیت قانون در این زمینه به درستی پیاده سازی نشده است.

در پایان نیز دو منبر داریم که دخانچی می‌گوید که من شیوه درست را پیدا کرده‌ام و بیایید از من پیروی کنید تا به شما بگویم چه می‌خواهم.

مثلا می‌گوید که تساهل داشته باشید و زیاد به قبیله‌گرایی تمایل پیدا نکنید و آزادی بدهید و آگاهی طبقاتی مهم است و به زنان آزادی بدهید و این صحبت‌ها.

به طور کلی کتاب کتاب خوبی است اما از ساده‌سازی زیاد رنج میبرد. یک سری نقاشی‌ها در کتاب وجود دارد که هیچ کمکی به فهم ماجرا نمی‌کند.

کلمه سازی ها نشان می‌دهد که نویسنده هیچ دستی در ادبیات ندارد چرا که کلماتی که ساخته شد مثلا نئواسلامیسم یا حتی خود اسلامیسم یا نوع استفاده از کلمه نئولیبرالیسم و… همگی باعث گیج شدن مخاطب می‌شد.

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn