مکتب اقتصادی اتریشی چیست؟

63
0

«مکتب اتریشی اقتصاد» که به «مکتب وین» هم معروف است، در دهه‌ی ۱۸۷۰ میلادی پیرامون کارل منگر، استاد دانشگاه وین و یکی از پیشگامان «انقلاب ماریجینالیستی» (Marginalist Revolution) شکل گرفت. انقلاب ماریجینالیستی همان تحول بزرگ در علم اقتصاد بود که ارزش کالاها را نه بر اساس هزینه‌ی تولید، بلکه بر پایه‌ی ارزش ذهنی و مطلوبیت نهایی برای مصرف‌کننده توضیح می‌داد.

نسل نخست این مکتب در اصل شامل فریدریش فون ویزر و اوژن فون بوم-باورک بود. این دو مستقیماً شاگرد منگر نبودند، اما عمیقاً از او تأثیر گرفتند و آموزه‌های مکتب اتریشی را در امپراتوری اتریش-مجارستان (هابسبورگ‌ها) گسترش دادند. آن‌ها نسل‌های بعدی اقتصاددانان اتریشی را پرورش دادند که مشهورترینشان لودویگ فون میزس و فریدریش فون هایک بودند. در این میان، یوزف شومپیتر هم ابتدا در این جمع بود، اما خیلی زود به سمت سنت والراسی (Walrasian) رفت.

کارل منگر

پایگاه اصلی مکتب اتریشی تا دهه‌ی ۱۹۳۰ و ظهور نازیسم، شهر وین بود. پس از آن بسیاری از اقتصاددانان اتریشی یا مهاجرت کردند یا تبعید شدند و به بریتانیا و ایالات متحده رفتند.

ویژگی‌های کلیدی مکتب اتریشی

اندیشه‌های اصلی این مکتب ابتدا در آثار ویزر و بوم-باورک و سپس در دست شاگردانشان (میزس و هایک) به اوج رسید. برخی از مهم‌ترین مشخصه‌های مکتب اتریشی عبارتند از:

  1. اصالت ذهنی (Subjectivism): ارزش هر چیز بر پایه‌ی برداشت ذهنی و ترجیحات افراد تعریف می‌شود (در برابر اقتصاد کلاسیک که ارزش را به کار یا هزینه‌ی تولید نسبت می‌داد).
  2. روش فردگرایانه (Methodological Individualism): تحلیل اقتصادی باید از رفتار فرد آغاز شود، نه از کل‌های جمعی (در برابر مکتب تاریخی آلمان که از کل به جزء می‌رسید. هگل معتقد بود که حقیقت در کلیت است.).
  3. نظریه هزینه‌ی فرصت: همه‌ی عوامل تولید از طریق «انتساب» (imputation) به ارزش ذهنی کالاهای مصرفی نهایی بازمی‌گردند.
  4. نظریه زمان‌محور سرمایه و بهره: تحلیل سرمایه و نرخ بهره باید بر اساس زمان و ترجیحات زمانی افراد صورت گیرد (در برابر مکاتب دیگر، به‌ویژه شیکاگو).
  5. نظریه سرمایه‌گذاری بیش‌ازحد پولی در چرخه‌های تجاری: بحران‌های اقتصادی ناشی از اختلالات پولی و سرمایه‌گذاری ناهماهنگ هستند (در برابر کینزی‌ها).
  6. حمایت از سیاست پولی ضدچرخه‌ای و بعدتر نظام بانکداری آزاد (در برابر پول‌گرایان).
  7. تحلیل فرایند بازار (Market Process): بازار نه تعادل ایستا، بلکه فرآیندی پویا و زمان‌بر است که توسط کنشگران در شرایط ناهماهنگی هدایت می‌شود (در برابر والراسی‌ها).
  8. تأکید بر عدم‌قطعیت و نقش اطلاعات: قیمت‌ها نقشی حیاتی در انتقال اطلاعات پراکنده میان افراد دارند. این ایده توسط هایک به اوج خود رسید خصوصا در برابر برنامه‌ریزی متمرکز در تئوری رشد به روش غیرسرمایه‌داری.
  9. توجه به روان‌شناسی و انگیزه‌های فردی: رفتار راهبردی و خودخواهانه انسان‌ها در تعاملات اقتصادی و نهادی تعیین‌کننده است.
  10. دفاع فلسفی و سیاسی از سیاست‌های عدم مداخله (Laissez-Faire).

این ویژگی‌ها باعث شدند مکتب اتریشی همیشه درگیر جدال‌های نظری با مکاتب دیگر باشد: از مارکسیست‌ها و کینزی‌ها گرفته تا والراسی‌ها و پول‌گرایان. همین روحیه‌ی «چالشی» باعث شد که این مکتب هیچ‌گاه به جریان اصلی اقتصاد انگلیسی-آمریکایی وارد نشود، اما در عوض نظریات خود را صیقل دهد و انسجام یابد. به همین خاطر است که مکتب اتریشی یکی از چفت و بست‌دار ترین نظریه های اقتصادی است که هرگز به جریان اصلی راه پیدا نکرد.

لودویگ فون میزس

مناقشات و تأثیرات اولیه

پس از انتشار نظریه ارزش ذهنی منگر در ۱۸۷۱، اقتصاددان آلمانی گوستاو اشمولر به او حمله کرد. این جدال به مناقشه‌ی معروف methodenstreit (جنگ روش‌شناسی) میان «مکتب اتریشی» و «مکتب تاریخی آلمان» تبدیل شد.

سپس، ویزر نظریه‌ی «هزینه‌ی فرصت» و بوم-باورک نظریه‌ی «سرمایه و بهره» را بسط دادند. در دوره‌ی پیش از جنگ جهانی اول، آن‌ها در کنار مسئولیت‌های دانشگاهی، مناصب دولتی در وزارت دارایی و بازرگانی هم داشتند. این دوران را می‌توان «عصر طلایی» مکتب اتریشی دانست.

آموزه‌های آنان به سرعت فراتر از مرزهای اتریش رفت:

  • در بریتانیا بر اقتصاددانانی چون فیلیپ ویکستید و لایونل رابینز اثر گذاشت.
  • در آمریکا بر هربرت دیونپورت و فرانک نایت.
  • نظریه سرمایه بوم-باورک بر کنت ویکسل در سوئد و اروینگ فیشر در آمریکا تأثیر گذاشت.

همزمان، اقتصاددانان اتریشی با مارکسیست‌های وینی (مانند اتو بائر و رودلف هیلفردینگ) وارد جدال‌های پرشوری بر سر ارزش، بهره، سرمایه و سیاست اقتصادی شدند.

از جنگ جهانی اول تا دهه‌ی ۱۹۳۰

با فروپاشی امپراتوری اتریش-مجارستان در ۱۹۱۸، نفوذ مکتب اتریشی کاهش یافت. بسیاری از مارکسیست‌ها در دولت‌های جدید اتریش و آلمان قدرت گرفتند و ایده‌های برنامه‌ریزی متمرکز اقتصادی را پیش بردند.

در این دوران، نقش اصلی دفاع از اقتصاد بازار آزاد بر عهده‌ی هانس مایر و لودویگ فون میزس افتاد. یکی از جدال‌های مهم این دوره «بحث محاسبه‌ی سوسیالیستی» (Socialist Calculation Debate) بود. در این بحث، هایک نشان داد که در اقتصاد سوسیالیستی، به دلیل نبود نظام قیمت‌ها، محاسبه‌ی کارآمد و تخصیص بهینه‌ی منابع غیرممکن است. این مباحث بعدها به نظریه‌ی اطلاعات هایک (۱۹۳۷، ۱۹۴۵) منتهی شد.

میزس در دانشگاه وین سمینار مشهوری داشت که نسل سوم اقتصاددانان اتریشی را پرورش داد: هایک، فریتس ماخلوب، اسکار مورگنسترن، گاتفرید هابرلر و دیگران.

فردریش فون هایک

تقابل با کینز و افول در اروپا

بحران ۱۹۲۹ باعث شد توجه اقتصاددانان به نظریه‌های کلان جلب شود. هایک با الهام از ویکسل، نظریه‌ی «سرمایه‌گذاری بیش‌ازحد پولی» را ارائه کرد و در ۱۹۳۱ به دعوت رابینز به مدرسه اقتصاد لندن (LSE) رفت. آنجا آموزه‌های اتریشی به انگلیسی‌زبانان منتقل شد.

اما این انتقال همزمان با رویارویی مستقیم با جان مینارد کینز و انقلاب کینزی بود. در نهایت، پیروزی با کینز شد و اقتصاددانان LSE هم به سمت اقتصاد کینزی رفتند. کتاب مهم هایک، نظریه ناب سرمایه (۱۹۴۱) نادیده گرفته شد.

با قدرت گرفتن فاشیسم و نازیسم و سپس الحاق اتریش به آلمان، اعضای مکتب پراکنده شدند:

  • میزس به نیویورک رفت،
  • مورگنسترن به پرینستون،
  • ماخلوب به بوفالو،
  • هابرلر به هاروارد،
  • هایک به لندن.

دوره‌ی آمریکایی مکتب اتریشی

در آمریکا، میزس تلاش کرد با برگزاری سمینار خصوصی در نیویورک سنت وین را ادامه دهد. او نسل چهارم مکتب اتریشی را پرورش داد که شامل موری روتبارد و ایزرائیل کرزنر بود. این نسل بیشتر بر موضوع فرایند بازار و پویایی‌های غیرتعادلی تمرکز داشت.

هایک هم پس از سال‌ها پژوهش پراکنده در اروپا و آمریکا، سرانجام در ۱۹۷۶ جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد که باعث احیای دوباره توجه به مکتب اتریشی شد.

جایگاه امروز مکتب اتریشی

امروز مکتب اتریشی اقتصاد بیشتر از طریق پژوهشگران، اندیشکده‌ها و تحلیلگران بازار شناخته می‌شود تا سیاستمداران رسمی. در میان چهره‌های شاخص این جریان می‌توان به جوزف سالرنو، استاد دانشگاه و معاون مؤسسه میزس، اشاره کرد که بر نظریه چرخه تجاری اتریشی و سیاست پولی کار می‌کند. هانس-هرمان هوپه با دیدگاه‌های لیبرتارینی و نقد ریشه‌ای دولت شهرت دارد و ادامه‌دهنده خط فکری روثبارد به شمار می‌آید. در فضای عمومی و رسانه‌ای نیز افرادی مانند پیتر شیف با نقدهای صریح از سیاست‌های فدرال رزرو و دفاع از «پول سخت» همچون طلا و رمزارزها، به ترویج اندیشه‌های اتریشی کمک می‌کنند. پژوهشگرانی مانند رابرت مورفی و جین کالاهان نیز بیشتر در حوزه آموزش و ساده‌سازی مباحث نظری این مکتب برای عموم فعال هستند.

اندیشکده‌ها نقشی کلیدی در زنده نگه‌داشتن و گسترش این مکتب دارند. مؤسسه میزس در آلاباما مهم‌ترین پایگاه فکری جریان اتریشی است که هم تولید محتوای علمی دارد و هم آموزش عمومی ارائه می‌کند. در کنار آن، مراکز دیگری مانند کیتو اینستیتوت یا دانشگاه‌هایی مثل جرج میسون نیز میزبان پژوهشگرانی با گرایش‌های اتریشی هستند.

دیدگاه‌های اصلی امروز این مکتب همچنان وفادار به بنیان‌گذاران آن باقی مانده است: نقد بانک‌های مرکزی و چاپ پول بی‌پشتوانه، تأکید بر بازار آزاد و حداقل‌سازی نقش دولت، دفاع از پول سخت و جایگزین‌هایی چون طلا و رمزارز، و نقد رویکردهای ریاضی‌محور و مدل‌سازی‌های کلان که به زعم آن‌ها واقعیت اقتصاد انسانی را نادیده می‌گیرند. در مجموع، مکتب اتریشی امروز در خط مقدم دفاع از آزادی فردی و نقد مداخلات اقتصادی دولت‌ها قرار دارد و بسیاری از تحلیل‌های آن در سال‌های اخیر با بحران‌های مالی و تورمی دوباره مورد توجه قرار گرفته است.

نقدها به مکتب اتریشی

اگرچه مکتب اتریشی دیدگاه‌های قدرتمندی درباره بازار، آزادی اقتصادی و نقد مداخلات دولت دارد، اما همواره با انتقادات جدی نیز مواجه بوده است — چه از منظر تاریخی و چه در دوران معاصر. در ادامه به چند نقد اصلی به نظریات قدیمی و نوین آن می‌پردازیم:

از منظر نظریات قدیمی، یکی از نقدهای کلاسیک به اتریشی‌ها به نظریه چرخه اقتصادی بازمی‌گردد. منتقدان می‌گویند مدل «سرمایه‌گذاری بیش‌ازحد پولی» (Monetary Overinvestment) که اتریشی‌ها ارائه می‌دهند برای توضیح نوسان کامل در اقتصاد ناکافی است؛ چون فرض می‌کند بانک‌ها و سرمایه‌گذاران دائماً تحت تأثیر نرخ بهره دستکاری‌شده از سوی بانک مرکزی دچار اشتباه می‌شوند، امری که برای برخی اقتصاددانان مثل میلتون فریدمن و جان تالوک «غیرواقع‌گرایانه» است.

نقد دیگر مربوط است به روش‌شناسی اتریشی‌ها و طرد ریاضیات و مدل‌های کمی. بسیاری از اقتصاددانان متداول می‌گویند بدون ابزارهای کمی و مدل‌های اقتصادسنجی، ادعاهای اتریشی‌ها قابل سنجش و آزمون نیستند و بیشتر جنبه فلسفی و مفهومی دارند تا کاربردی. همچنین، کریپلان در مقاله‌ی «چرا من دیگر اقتصاددان اتریشی نیستم» می‌گوید اتریشی‌ها بعضی مفاهیم اقتصادی جریان اصلی را اشتباه درک کرده و تفاوت‌ها را اغراق‌آمیز می‌نمایانند.

از نقدهای معاصر نیز می‌توان به چند نکته اشاره کرد:

  • یکی اینکه اتریشی‌ها اغلب نظریه را بر مبنای استنتاج منطقی پیش می‌برند (پراکسیولوژی)، و می‌گویند داده و آمار نمی‌توانند مبنای نظریه اقتصادی باشد. اما منتقدان می‌گویند در دنیای واقعی نمی‌توان همه روابط اقتصادی را بدون داده و آزمون کمّی فهمید.
  • همچنین، برخی می‌گویند اتریشی‌ها در عمل از دنیای واقعی جدا می‌شوند: یعنی نظریات اقتصادی آن‌ها ممکن است با داده‌های واقعی همخوان نباشد یا توانایی پیش‌بینی و کاربرد عملی ضعیفی داشته باشد.
  • نقدی دیگر به اتریشی‌ها وارد است که بر خلاف ادعایشان در نقد مداخلات دولت، خود دیدگاه‌های سیاسی‌شان گاهی بیش از حد افراطی است و دیدگاه‌های عقلی و منطقی را با ارزش‌گذاری‌های ایدئولوژیک آمیخته می‌کنند.
  • از نظر نقد داخلی، برخی اقتصاددانان هم به ادغام درونگرا یا فقدان توسعه کمّی در نسل‌های جدید اتریشی اعتراض کرده‌اند و می‌گویند مکتب اتریشی بیشتر در حوزه متا اقتصادی، فلسفه اقتصاد و تاریخ اندیشه فعال است تا در پیشروی نظریه‌های جدید پولی و کلان.
  • همچنین، نقدی به نظریه محاسبه سوسیالیستی مطرح است که می‌گوید حتی اگر اتریشی‌ها نشان دهند در اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده قیمت به درستی شکل نمی‌گیرد، نمی‌توان اثبات کرد که مداخلات دولت همیشه به ناکارایی می‌انجامد؛ یا دست‌کم در مقیاس بزرگ، بعضی مداخلات ممکن است توجیه‌پذیر باشند (مثلاً در شرایط شکست بازار یا زیرساخت‌های عمومی).

به طور خلاصه، نقاط قوت مکتب اتریشی در تأکید بر ارزش ذهنی، فرآیند بازار، اطلاعات و نقد مداخلات است، اما در عین حال نقدهایی جدی نسبت به کمّی‌سازی، کارآمد بودن نظریات در دنیا واقعی، و گرایش به ایدئولوژی اقتصادی نیز به آن وارد شده است.

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn