آیا کار نازی‌ها اخلاقی بود؟

64
0

زمانی که در اینجا، فارغ از هیاهوی جنگ جهانی دوم و تحت هجوم ماشین پروپاگاندای غرب نشسته ایم به نظر می رسد قضاوت نازی ها کار ساده ای باشد. آنها روشی جدید از بربریت را در قرنی به نمایش گذاشتند که به نظر می رسید قرار بود قرن شکوفایی و صلح و آرامش باشد. آنها باعث مرگ مستقیم یا غیر مستقیم میلیون‌ها انسان عمدتا در اروپا و آسیا شدند و هیچگاه برای اینکار به درستی محاکمه نشدند. اما بیایید برای لحظه ای خودمان را جای آلمان بگذاریم. آیا اگر خودمان در آن زمان در آلمان زندگی می کردیم در کدام جبهه می جنگیدیم؟ آیا اعمال نازی ها را توجیه نمی کردیم؟

اعمال نازی ها از نظر اخلاقی درست بود.

در کتاب های تاریخ به ما می گویند که آلمان ها آزمایشات متعددی بر روی کودکان آفریقایی انجام می‌دادند تا بتوانند ژن آنها را دستکاری کنند. در نگاه اول این کار بسیار غیر انسانی می آید اما چگونه کسی مرتکب چنین اعمال غیر انسانی می شود؟ آیا آنها روح و انسانیت نداشتند؟ آیا آنها وجدان نداشتند؟

در آن زمان تفکر رایج این بوده است که اروپاییان به خاطر این پیشرفته تر هستند که ژن بخصوصی در وجود آنهاست. زیبایی ذاتی و هوش سرشار اروپاییان تنها منشا ژنتیکی دارد نه چیز دیگر. حال با دانستن این نکته خودتان را جای یک زیست شناس آلمانی بگذارید که فکر می کند با دستکاری ژنتیکی یک انسان آفریقایی می‌تواند او را مانند دیگر آلمانی ها سعادتمند کند. از این دیدگاه آن آزمایشات بر روی کودکان آفریقایی نه تنها کاری ناپسند نیست بلکه برای رسیدن به یک هدف والاتر لازم و حتی اخلاقی است.

در مورد سوزاندن یهودیان چه؟

در مورد سوزاندن یهودیان هم دوباره به نظر عامه ی مردم در آن زمان رجوع کنیم. پی بردن به تفکرات آنها کار مشکلی نیست چرا که آن تفکرات در مورد یهودیان اکنون نیز تا حدودی ادامه دارد. یعنی در تمام تاریخ ادامه داشته و به نظر می رسد ادامه خواهد داشت. آنها یهودیان را مردمان طماع می دانند که به دنبال غارت کشورها هستند تا آن کشورها را به نابودی بکشند و مردمان آنها را به بردگی بگیرند.

از طرفی یهودیت از دید یهودیان نه یک دین بلکه یک نژاد است. پس آیا راهی بجز نابودی این نژاد برای سعادت بشری باقی می ماند؟

مقصود بنده در بیان این نظرات این نیست که از جنایات نازی ها دفاع کنم بلکه تنها می خواهم بگویم هیچ زمان در تاریخ همه چیز اینقدر سرراست نبوده است که بتوان گفت کشورهای محور قاتل بودند و متفقین خوب و فرشته.

در کربلا چه گذشت؟

اهل روضه خواندن نیستم. بلد هم نیستم. اما میخواهم کربلا را از دیدی دیگر نگاه کنیم. در یک طرف زن و بچه و چند مرد. در طرف دیگر هزاران هزار ارتشی کار آزموده. چگونه عده ی زیادی از آنها متوجه باطل بودن جنگ نشدند؟ در زمانی که هنوز چند سال از رحلت پیامبر اسلام (ص) نگذشته است چگونه عده ای که خود را مسلمان می خوانند بر روی نوه ی همان پیامبر شمشیر می کشند و آنچنان ظالمانه او را به شهادت می رسانند؟

در کربلا افراد زیادی بودند. از طیف های مختلف. عده ای برای پول آمده بودند و مزدور بودند. عده ای از افرادی که برای پول آمده بودند اصلا در جنگ شرکت نکردند و شمشیر نکشیدند. تنها آنجا بودند، پول را گرفتند و رفتند. عده ای اساسا برای انتقام آمده بودند. کسانی که پدران و برادران خود را در جنگ های مختلف از بدر و احد تا صفین و جمل از دست داده بودند و مسبب اصلی آن را حضرت امیر (ع) می دانستند و حال برای انتقام پا به میدان گذاشته بودند. عده ای نیز تنها اطاعت امر می کردند.

اما تاسف بار تر از همه استدلال های ایشان بود. آنها کار سید الشهدا (ع) را مصداق خروج بر خلیفه ی مسلمین می دانستند و مجازات خارجی نیز مرگ است. اما آیا آنها می دانستند خروجی صورت نگرفته است؟ آیا آنها می دانستند اینها تنها پروپاگاندای رسانه ای است؟

به 1400 سال پیش بروید. زمانی که تنها راه ارتباطی احشام بوده است. زمانی که یک خبر از شهری به شهر دیگر چند ماه بعد می رسیده است. زمانی که ارتباط بین شهرها به شدت ضعیف بوده است. در این زمان آگاه کردن مردم از چند و چون وقایع کار ساده ای نبوده است. در همین بستر است که هنگامیکه خبر فوت حضرت امیر (ع) را در مسجد کوفه به گوش مردم می رسانند بعضی افراد با تمسخر می گویند مگر علی نماز هم می خواند؟ کسی که اولین مردی است که پشت پیامبر نماز خوانده و قطعا این را امروز من و شما می دانیم و آن زمان بسیاری مردم نمی دانستند.

  چرا باید از روی ظاهر قضاوت کرد؟

قضاوت کردن مردم در تاریخ کار ساده ای نیست. احتمال اینکه اگر من و شما در آن زمان به جای سربازان یزید یا نیروهای اس اس بودیم، کاری غیر از آن کار را می کردیم بسیار ضعیف است.

یزید را امروز احضار کنید و ببینید او چگونه فردی است؟ فردی است که اهل عشق و حال است. به شعار «عیسی به دین خود، موسی به دین خود» پایبند است. معتقد است همه را باید دید. هم آن عارف سینه سوخته و پیشانی کبود، و هم آن دختر را که می‌خواهد تجربه‌های جنسی جذاب داشته باشد.

عاشق حیوانات است و خود نیز پت دارد. قول داده که هم برای هندوها بت خانه بسازد، هم برای مردان فاحشه خانه بسازد، هم برای مسلمانان دو آتشه مسجد بسازد.

در واقع یزید همه صفاتی را که برای یک انسان امروزی ارزش محسوب می‌شود، دارد. بنابراین چرا ما اینقدر او را لعن و نفرین می‌کنیم؟ چرا معتقدیم که انسان پلیدی بوده است؟

همچنین امروزه با گسترش نئونازی‌ها شاهد آن هستیم که خصوصیات اخلاقی فردی مانند هیتلر ستوده می‌شود. مردی که میهن پرست بود، می‌گفت اول آلمان، می‌خواست تمام دشمنان آلمان را نابود کند و کشورهای آفریقایی را به توسعه و پیشرفت برساند.

بنابراین مشکل چیست؟ چرا ما از هیتلر و یزید تا این حد متنفریم؟ آیا تنفر ما عقلانی است؟ و آیا کار نازی‌ها اخلاقی بود؟

عدالت. آن چیزی که تمام آزادی‌خواهان در سرتاسر جهان به مقابله با آن پرداختند و برای آن در درازنای تاریخ بشر خون دادند، عدالت بود.

عدالت هم چیزی نیست که با رسیدن به آن دیگر نیازی به کار دیگر نباشد. عدالت یک مسیر همواره در حال شدن است. عدالت یک هدف نیست بلکه یک سبک زیست اجتماعی است.

تمام خون‌های عزیزی که در طول تاریخ ریخته شده، چه توسط رضاشاه، چه توسط یزید و چه توسط هیتلر برای یک هدف بوده است. عدالت. این هدف والا هنوز هم کشته می‌گیرد. هنوز هم انسان‌هایی برای رسیدن به این هدف جان خود را فدا می‌کنند و در آینده نیز جان‌هایی در این مسیر فدا خواهد شد.

آیا این بهترین راه برای فدا کردن جان نیست؟

اما باید چه کرد؟

آگاهی مهم ترین سلاح ما است. ممکن است بگویید در دنیایی که دور و اطراف ما پر شده است از دروغهای رنگارنگ و رسانه هایی که روایت جعلی از واقعه را به حقیقت ترجیح می دهند چگونه می توان مطمئن بود که راه درست را انتخاب می کنیم. حرف درستی است اما همواره می دانیم فارغ از تمام توجیهات در ورای ظاهر واقعیت جعلی یک حقیقتی پنهان است که می درخشد. آن درخشش می تواند راهنمای ما باشد. نه ایران نه عربستان سعودی هیچکدام کشورهای کاملی نیستند. هیچکدام حکومت های بی نقصی نیستند. اما در جنگ یمن کسی که مشغول کشتن کودکان و زنان است مشخصا طرف حق نیست.

در جنگ ایران و عراق کسی مطمئن نبود که کدام یک طرف حق ایستاده است. هر دو کشور دیگری را به تجاوز محکوم می کردند. اما وجدان بیدار جهانی اگر بمباران شیمیایی سردشت و کردهای عزیزی را که در آن وضع فجیع شهید شده بودند را می دید قطعا متوجه می شد که کدام طرف باطل است.

حقیقت مانند ستاره ایست که سوسو می زند. تنها باید قلبی پذیرا و ذهنی آگاه داشته باشیم. اگر این چنین نباشد هنگام دعا و قرآن خواندن سیدالشهدا مشغول سوت زدن و جیغ کشیدن و هلهله کردن خواهیم شد تا صدای حق و نور حقیقت را نبینیم. خداوند به همه ی ما این قلبت پذیرا و این ذهن آگاه را اعطا کند تا در بزنگاه های تاریخی بتوانیم خود را از فتنه ها خلاصی دهیم.

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn