چگونه هر ایده‌ای محکوم به شکست با اصول خودش است؟

63
0

هر ایده‌ای—اعم از ایده‌ی علمی، فلسفی، دینی یا سیاسی—برای آن‌که بتواند در جهان واقعی عمل کند، نیازمند ترجمه شدن به ساختار، نظم، و چارچوب است. اما دقیقاً در همین فرآیند ترجمه و فرموله شدن است که ایده دستخوش تقلیل می‌شود. پرسش اصلی ما در این متن آن است: آیا هرگونه سیاست یا دانشی که بخواهد به عرصه‌ی اجرا وارد شود، ناگزیر از تقلیل‌گرایی است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، آیا می‌توان گونه‌ای از سیاست را اندیشید که از این تقلیل بگریزد؟ اما اگر پاسخ منفی است، این مساله چه مشکلاتی برای ما ایجاد می‌کند؟

در این نوشتار، با تکیه بر ایده‌هایی که پیش‌تر در بحث «درون‌ماندگاری سیاست» مطرح شده، تلاش می‌کنم این نکته را بسط دهم که چگونه هر چارچوب اجرایی، ابهام را پس می‌زند و به واسطه‌ی همین نفی ابهام، به سوی بحران و شکست سوق داده می‌شود.

در واقع به زبان ساده می‌خواهم بگویم که چگونه هر ایده در مقام عمل، محکوم به شکست با همان اصول و چارچوب‌های خودش است.

سیاست به‌مثابه تقلیل

در آغاز، بیایید از واژه‌ای کلیدی شروع کنیم: تقلیل. تقلیل، به معنای فروکاستن یک امر پیچیده، چندساحتی و کیفی، به عنصری ساده، قابل‌اندازه‌گیری و کمّی‌شده است. در علم، این اتفاق در قالب تبدیل شدن هستی به داده رخ می‌دهد. در فلسفه، با فروکاستن معنا به منطق صوری. و در سیاست، با تقلیل مردم به رأی‌دهندگان، شهروندان به تابعان قانون، و قدرت به دستگاه اداری.

در هر مرحله‌ای از تدوین سیاست، ناگزیر هستیم برای عمل‌پذیری، به قالبی برسیم: قانون، دستورالعمل، ساختار بروکراتیک، بودجه، فرم‌ها. این روند در ظاهر بی‌اشکال است، اما با پیامدی پنهان همراه است: هر بار که امر سیاسی فرموله می‌شود، بخشی از واقعیت زیسته، امر چندلایه و پویای اجتماعی، سرکوب می‌شود.

به عنوان مثال مفهوم ناسیونالیسم را در نظر بگیرید. در ناسیونالیسم، برای ایجاد یک ملت یکپارچه، باید تمام نیروهای گریز از مرکز سرکوب شوند.

در علم، برای ادامه یک نظریه علمی باید تمام شواهد مخالف آن نظریه نادیده گرفته شود. به عنوان مثال اگر یک دانشجو در آزمایشگاه به نتایجی رسید که قابل توجیه با نظریات علمی نبود، اول از همه به آزمایش خود شک می‌کند نه به نظریه‌ای که با استفاده از آن آزمایش را انجام داده است. (البته باید توجه کرد که منطق انجام آزمایش قبلا توسط همان نظریه تعیین شده بود)

درون‌ماندگاری سیاست: ایده‌ای رهایی‌بخش یا مرگ‌آور؟

در نوشته‌ی پیشین درباره‌ی «درون‌ماندگاری سیاست»، ایده‌ای اساسی مطرح شد: اینکه سیاست اگر بخواهد از ساحت انتزاع بیرون بیاید و درون واقعیت جاری شود، باید خود را از اسطوره‌ی بیرونی بودن برهاند—از آن نگاه نجات‌بخش بالا به پایین. این ایده به‌ظاهر رهایی‌بخش است، اما همان‌جا نیز به مشکل اصلی‌اش می‌رسد: درون‌ماندگار شدنِ سیاست یعنی تبدیل شدن به چارچوب.

در واقع، اگر سیاست دیگر وعده‌ی نجاتی از بیرون نمی‌دهد و قرار است در دل زندگی جاری باشد، پس باید از قواعد زندگی تبعیت کند. و قواعد زندگی یعنی نظام، اجرا، سازوکار، سازمان، نظم. اما همین لحظه‌ی انضمامی شدن سیاست، آغاز تقلیل آن است. سیاست درون‌ماندگار برای آن‌که موثر باشد، باید اجرایی شود. و برای اجرایی شدن، باید فرموله شود. و برای فرموله شدن، باید تقلیل پیدا کند.

همین تقلیل پیدا کردن، همین چارچوبمند شدن به معنای آن است که بخشی از جامعه باید بیرون این سیستم قرار بگیرند.

به عنوان مثال فرض کنید یکی از احزاب برنده انتخابات شود. از آنجایی که این حزب نماینده منافع بخش خاصی از جامعه است، بخش دیگری از جامعه که در انتخابات شکست خورده است، قطعا برای مدتی به منافع خود یا دست پیدا نمی‌کند یا به صورت حداقلی دست پیدا می‌کند.

بنابراین گروهی که خارج از چارچوب قرار گرفته است، تلاش خواهد کرد تا با خارج شدن از چارچوب‌ها قدرتی برای خود دست و پا کند.

اینجا است که اقلیت‌ها شکل می‌گیرند. در اقلیت بودن مزایای بسیار زیادی دارد که مهم‌ترین آن انسجام درونی است. این اقلیت‌ها تلاش می‌کنند تا چارچوب‌ها را بشکنند تا بتوانند قدرت بگیرند.

چارچوب‌ها و لحظه‌ی شکست

هر چارچوب، هرچقدر هم که دقیق، عقلانی، یا اخلاقی باشد، چیزی را بیرون می‌گذارد. آن چیزی که در چارچوب نمی‌گنجد، به مثابه «اختلال»، «استثنا»، یا «تهدید» تعریف می‌شود. و درست در همین‌جا است که بحران آغاز می‌شود. چرا که هیچ چارچوبی قادر به جذب تمام پویایی واقعیت نیست.

نمونه‌های تاریخی فراوانی از این منطق داریم:

  • برنامه‌ریزی اقتصادی شوروی که به قصد عدالت اجرا شد، اما با تقلیل انسان‌ها به واحدهای تولیدی، به سرکوب و فقر انجامید.
  • سیاست‌های نولیبرال که وعده‌ی آزادی فردی دادند، اما با فروکاستن جامعه به بازار، به بی‌عدالتی گسترده منجر شدند.

چارچوب‌ها شکست می‌خورند، چون جهان از چارچوب‌ها وسیع‌تر است. هر تلاشی برای بستن جهان در یک مدل، یک نظریه، یا یک سیاست، در نهایت منجر به انفجار خواهد شد.

این را در مورد علم نیز مشاهده می‌کنیم. نظریاتی که به صورت سرکوبگرایانه‌ای تمام مخالفان را از دور خارج می‌کنند و اتفاقا همین موضوع انگیزه را برای فکر کردن خارج از چارچوب‌های فعلی افزایش می‌دهد.

اگر بخواهم از دیدگاه ریسک نگاه کنم، هرچه چارچوب سخت‌تر و چارچوب‌گذاران سرکوب‌گرتر باشند، بازده نابودی سیستم افزایش می‌یابد چرا که نابود کننده سیستم به اقتداری دست پیدا می‌کند که بسیار زیاد است.

ابهام، تهدید یا امکان؟

ما معمولاً ابهام را دشمن سیاست می‌دانیم. سیاست‌گذار می‌خواهد دقیق باشد، قطعیت داشته باشد، پیش‌بینی‌پذیر باشد. اما در واقع، ابهام همان چیزی است که زندگی را زنده نگه می‌دارد.

ابهام یعنی فضا برای امکان‌های دیگر. یعنی شکست‌ناپذیری مطلق هیچ چارچوبی. یعنی باز بودن بازی. و درست از همین منظر، سیاستی که بر ابهام می‌تازد، سیاستی است که به مرگ خود سرعت می‌بخشد.

به‌جای سیاست‌های تقلیل‌گرا، باید سیاستی بیندیشیم که با ابهام زیست کند. سیاستی که ساختار می‌سازد، اما به آن مطلقیت نمی‌بخشد. سیاستی که قواعد می‌نویسد، اما قواعدش را دائمی و مقدس نمی‌پندارد.

به جای نظریات علمی قطعی و مطلق، باید به دنبال شکلی از تفکر رفت که مدام به دنبال عدم قطعیت‌ها باشد. به جای آنکه از گزاره‌هایی مانند «علم اقتصاد» برای سرکوب نظرات مخالف (و حتی سرکوب مردم) استفاده کنیم. سعی کنیم عدم قطعیت‌های متعدد را وارد فضای گفتمانی کنیم.

سیاست در جمهوری اسلامی ایران: تقلیل و انباشت بحران

در بستر ایران، این منطق تقلیل‌گرایانه را می‌توان به‌روشنی دید. نظام جمهوری اسلامی، از آغاز، پروژه‌ای بود برای تبدیل ایده‌ای دینی-سیاسی به نظامی اجرایی. اما همین لحظه‌ی اجرا، لحظه‌ی آغاز بحران بود:

  • دین به «حکومت» تقلیل یافت.
  • امت به «مردم قابل کنترل»
  • شریعت به «دستورالعمل اداری»
  • عدالت به «بخش‌نامه و بودجه»

سیاست در ایران، با تبدیل شدن به یک دستگاه بسته و صلب، خود را از انعطاف‌پذیری محروم کرده است. در این دستگاه، ابهام جایی ندارد. و همین نفی ابهام، باعث انباشت بحران شده است.

نمونه‌های این تقلیل‌ها را در تمام وجوه زندگی می‌بینیم:

  • سیاست فرهنگی که تنوع زیستی جامعه را به تهدیدی امنیتی تقلیل می‌دهد.
  • سیاست اقتصادی که انسان را فقط به مصرف‌کننده یا یارانه‌بگیر می‌بیند.
  • سیاست امنیتی که هر اعتراض را «توطئه» می‌فهمد.

راهی دیگر ممکن است؟

پاسخ نیچه، هایدگر، و فوکو به این بحران، در نفی چارچوب‌های صلب و بازگشت به زیستن با ابهام نهفته است. شاید بتوان در چارچوب سیاست ایران نیز از همین زاویه تأمل کرد:

  • به‌جای بازتولید نظم‌های مقدس، می‌توان نظم‌های موقتی اندیشید.
  • به‌جای اجرای تمام‌عیار ایدئولوژی، می‌توان به کثرت روایت‌ها گوش سپرد.
  • به‌جای تقلیل امر اجتماعی به داده‌های امنیتی، می‌توان پیچیدگی زندگی را به رسمیت شناخت.

نتیجه‌گیری

اگر سیاست را همچون فرآیندی زنده و درون‌ماندگار بفهمیم، باید بپذیریم که هرگونه تلاش برای تقلیل آن به چارچوبی صلب، راه را به سوی بحران می‌برد. ایده‌ها وقتی وارد میدان می‌شوند، زنده‌اند. اما اگر در مسیر اجرا، به قالب‌های مطلق تقلیل یابند، می‌میرند.

در این وضعیت، بیش از هر زمان دیگر به سیاستی نیاز داریم که در عین ساخت‌مندی، گشوده بر ابهام، تنوع، و امکان‌های دیگر باشد. سیاستی که از شکست چارچوب نهراسد، بلکه آن را بخشی از زایش دوباره بداند. شاید آن‌گاه، بتوانیم از دل سیاستِ شکست‌خورده، امکان سیاستی تازه را بیابیم.

این امر امکان ندارد مگر اینکه امکان‌های تازه‌ای از دل همین مردم بیرون بریزد. ایده‌های استعلایی که از دل اندیشکده‌ها یا حتی نظرسنجی‌های احمقانه بیرون می‌آید، به درد نفرین شیطان هم نمی‌خورد. بلکه ایده‌ها باید توسط خود مردم و بر اساس منافع مستقیم خود آنها تعیین شود.

این مساله رضایتمندی خود مردم را نیز به همراه دارد. هنگامی که مردم یک روستا با تلاش خودشان بودجه لازم برای آسفالت کردن جاده را دریافت می‌کنند، رضایتمندی بیشتری دارند نسبت به زمانی که دولت به مرحمت خودش (و البته بر اساس منافع پیمانکاران متعددش) این جاده را آسفالته می‌کند.

برای درک بهتر ایده من می‌توانید متن خودفرمانی را مطالعه کنید

عضویت در خبرنامه !

Ahmad Sobhani
نوشته شده توسط

Ahmad Sobhani

فینسوف کیه؟
احمد سبحانی هستم، فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه فردوسی و ارشد MBA از دانشکده علوم اقتصادی تهران و خرده دستی هم به قلم دارم.
اینجا تجربیات و دانسته‌هام رو در زمینه‌های مختلف از فلسفه و اقتصاد تا سیاست و جامعه با شما به اشتراک میذارم. همینطور کتاب‌هایی که خوندم و فیلم‌هایی که دیدم رو با هم بررسی می‌کنیم.
گاهی هم داستان می‌نویسم که خوشحال میشم بخونید و در موردشون نظر بدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

advanced-floating-content-close-btn