پیشتر در متنی که در مورد کتاب «ابله داستایفسکی نوشتم، گفتم که هم داستایفسکی و هم کیرکگور از تکنیک اکفراسیس برای توصیف استفاده میکنند. اما این تکنیک چیست؟
اکفراسیس (ἐκφράζειν)، یک شگرد یا ابزار بلاغی است که به توصیف کتبی یک اثر هنری اشاره دارد. این توصیف، یک گزارش شفاهی، اغلب زنده و دراماتیک، از یک اثر هنری بصری، خواه واقعی یا خیالی است. به بیان سادهتر، “یک شعر اکفراستیک، توصیف زندهای از یک صحنه یا به طور رایجتر، یک اثر هنری است.”
ریشه و معنا
کلمه اکفراسیس از دو بخش یونانی ἐκ (اِک/بیرون) و φράσις (فراسیس/گفتار) میآید، و فعل ἐκφράζειν به معنای «تعین بخشی یا نامیدن یک شیء بیجان» است.
در دوران باستان، این مفهوم میتوانست به طور گستردهتری به توصیف هر چیز، شخص یا تجربهای اشاره داشته باشد. اما آنچه امروزه از آن میفهمیم، توانایی زبان در رقابت یا تکمیل قلممو یا چکش هنرمندی است که یک اثر هنری (نقاشی یا مجسمه یا هر اثر هنری بصری دیگری را ساخته) است.
نگاهی تاریخی: اکفراسیس از سپیدهدم ادبیات تا رنسانس
برای درک بهتر این مفهوم، باید به سنت فینسوف سفری کوتاه به تاریخ داشته باشیم:
۱. حماسه هومر و سپر آشیل: آغازگر بزرگ اکفراسیس
یکی از کهنترین و مشهورترین نمونههای اکفراسیس را میتوان در حماسههای یونان باستان یافت. در ایلیاد هومر (کتاب هجدهم)، شاعر استادانه به توصیف سپر آشیل میپردازد؛ سپری که هفائستوس، خدای آهنگری، آن را ساخته است. هومر نهتنها شکل کامل سپر، بلکه تصاویر ۹ گانهای را که بر آن نقش بسته است، با جزئیات خیرهکنندهای روایت میکند: از کیهان، دریا و آسمان گرفته تا صحنههای عروسی، محاکمه، برداشت محصول، و حمله شیرها به گله گاو.
این توصیف صرفاً یک فهرست نیست؛ بلکه هومر از این سپر خیالی برای به تصویر کشیدن جهان (کاسمس) و سرنوشت محتوم شهر تروآ استفاده میکند و این قدرت اکفراسیس را نشان میدهد که هم گذشته و هم آینده را در یک تصویر بصری متوقفشده جای دهد.
۲. آنئید ویرژیل: تبلیغات سیاسی بر سپر
در ادبیات روم، آئنید ویرژیل نیز حاوی نمونهای درخشان است. سپر آینیاس نیز به تقلید از سپر آشیل توصیف میشود، اما یک تفاوت اساسی وجود دارد: سپر آینیاس آیندهای را که روم خواهد داشت به تصویر میکشد و حاوی تبلیغات سیاسی به نفع امپراتور آگوستوس است. این سپر با نشان دادن لحظات کلیدی تاریخ روم (مثل نبرد آکتیوم و نقش رومولوس و رموس)، ارزشهایی چون فضیلت و تقوا را که مطلوب امپراتور بودهاند، برجسته میکند.
۳. افلاطون و سکوت تابلو: فراتر از توصیف
افلاطون در فایدروس به نوعی به ماهیت اکفراسیس اشاره میکند. سقراط در حال بحث با فایدروس، یک مکان زیبا را با جزئیات اغراقآمیزی توصیف میکند. اما نکته مهم، مقایسه او بین نقاشی و نوشتار است:
«فایدروس، این جنبه عجیب در مورد نوشتار است که آن را واقعاً با نقاشی مطابقت میدهد. محصولات نقاش در برابر ما ایستادهاند، گویی زندهاند، اما اگر از آنها سؤالی بپرسی، در سکوت بسیار باشکوهی باقی میمانند. کلمات نوشتهشده نیز چنیناند؛ به نظر میرسد با تو صحبت میکنند، انگار باهوشاند، اما اگر از روی تمایل به آموختن، چیزی در مورد آنچه میگویند بپرسی، تا ابد همان چیز را تکرار میکنند.» اینجا، اکفراسیس تنها توصیف نیست؛ بلکه جدال میان قدرت زبان و سکوت تصویر است.
اکفراسیس در دوران جدید: از کالدِرون تا داستایوفسکی
با فرا رسیدن دوران رنسانس و باروک، اکفراسیس دوباره جان گرفت و این بار اغلب به توصیف آثار خیالی روی آورد. در این دوره، هنرمندان ادبیات میخواستند نشان دهند که قدرت کلمات آنها میتواند تصاویر قویتری از آنچه نقاشان و مجسمهسازان خلق میکنند، بسازد.
۱. شکوه رنسانس در ادبیات اسپانیا
در ایتالیای رنسانس، در بخش ۳۳ اورلاندو فاریوسوی آریوستو یک گالری نقاشی خیالی توصیف میشود. اما در اسپانیا، نویسندگانی چون لوپه د وگا و کالدِرون د لا بارکا به شدت از آثار هنری ایتالیایی استفاده کردند. میگل د سروانتس که جوانی خود را در ایتالیا گذراند، توصیف بسیاری از نقاشیهای دیواری رنسانسی را در دن کیشوت و آثار دیگرش به کار برد.

۲. قدرت مخرب در ابله داستایوفسکی
یکی از بارزترین نمونههای اکفراسیس در ادبیات مدرن، در رمان ابله فیودور داستایوفسکی است. شاهزاده میشکین، قهرمان رمان، نقاشی مسیح مرده در آرامگاه اثر هانس هولباین را در خانه راگوژین میبیند. شخصیت هیپولیت بعدتر این نقاشی را با جزئیات توصیف میکند و بر واقعگرایی وحشیانه تصویر مسیحِ بیجان تأکید دارد، بهگونهای که هیچ زیبایی یا حس الوهیتی در آن نیست.
نکته تأملی: راگوژین میگوید این تابلو قدرت سلب ایمان از یک فرد را دارد. این نظر خود داستایوفسکی بود که پس از دیدن نسخه واقعی نقاشی هولباین به همسرش گفته بود. در اینجا، اکفراسیس نه تنها زیبایی، بلکه پتانسیل ویرانگر هنر را به درون داستان میآورد و اهمیت مفهومی عمیقی به کل روایت میبخشد.

۳. پرتره دوریان گری: آینهای برای روح
رمان تصویر دوریان گری اثر اسکار وایلد (۱۸۹۰/۱۸۹۱) یک نمونه مشهور دیگر است که در ژانر «پرتره جادویی» جای میگیرد. دوریان گری آرزو میکند که به جای خودش، پرترهاش پیر شود و فاسد گردد. در طول رمان، شاهد نمونههای مکرری از اکفراسیس تصوری (notional ekphrasis) هستیم که وخامت تدریجی چهره نقاشیشده را نشان میدهد؛ پرترهای که به آینه روح دوریان تبدیل میشود.
اکفراسیس و شعر معاصر
در قرن بیستم نیز اکفراسیس همچنان پررونق باقی ماند.
- اودن و سپر آشیل: دبلیو. اچ. اودن در شعر خود به نام “سپر آشیل” (۱۹۵۲) به سنت هومر بازمیگردد، اما با کنایهای تلخ. در شعر هومر، تتیس (مادر آشیل) انتظار صحنههای شکوه و حماسه را دارد، اما در شعر اودن، او صحنههایی بسیار متفاوت، مدرن و ناامیدکننده از جنگ و فقر را روی سپر میبیند.
- موزه هنرهای زیبا: شعر “موزه هنرهای زیبا” از اودن و شعر “منظره با سقوط ایکاروس” از ویلیام کارلوس ویلیامز هر دو یک نقاشی مشهور واقعی (منظره با سقوط ایکاروس اثر پیتر بروگل مهتر) را توصیف میکنند و معنای فلسفی آن را در زندگی روزمره استخراج میکنند.
- هرمان ملویل و موبی دیک: حتی در ادبیات آمریکا، موبی دیک (۱۸۵۱) اثر هرمان ملویل با توصیف نقاشی مرموز در مهمانخانه “Spouter-Inn” شروع میشود و به عنوان “نقطهعطفی جدید در ادبیات حماسی آمریکا” در استفاده از اکفراسیس شناخته شده است.
اکفراسیس: فراتر از ادبیات و هنر
به یاد داشته باشید، اکفراسیس تنها یک تمرین ادبی نیست. استفاده از آن، چه در توصیف یک اثر هنری خیالی یا واقعی، نشاندهنده یک رقابت عمیق است: رقابت قدرت کلمه برای جان بخشیدن و تکمیل قدرت تصویر.
اگر بخواهیم با نگاهی به ریشه یونانی این کلمه، موضوع را جمعبندی کنیم، میتوان گفت اکفراسیس به ما میگوید: اگرچه یک اثر هنری ممکن است در سکوت بماند (مانند پرتره در “فایدروس” افلاطون)، وظیفه نویسنده این است که به آن صدا بخشد و داستانها، احساسات و ایدههایی را که در سکوت تصویر محبوس شدهاند، “فریاد بزند” (ἐκ-φράζειν).
پس دفعه بعد که در مقابل یک نقاشی یا مجسمه قرار گرفتید، درنگ کنید و بپرسید: اگر قرار بود این اثر هنری با کلمات سخن بگوید، چه داستانی را فریاد میزد؟

